بحثش مفصله، خلاصش اینه نه ماه پیش همزمان با به دنیا اومدن بچش متوجه شد شوهرش خیانت میکرده اواخر بارداریش
بعد خون به پا کرد اومد قهر که کاملا حق داشت، جفت پاشو کرده بود تو یه کفش برا طلاق که شوهرش قبول نکرد جاش یک سوم خونشونو زده به نامش
الانم ماشین میخاد ازش و دعوا راه میندازه همین دو روز پیش برگشته خونشون، باز زنگ زدم امشب دعوا کرده بود، همش تو سرش میکوبه خیانت کاری و من به زور و به خاطر بچم برگشتم باید خاسته هامو فراهم کنی
حالا درسته من ازش ۵ سال کوچیک ترم ولی اینکه انقد به روش میاره خیانتشو یکم یه جوریه، ولی به حرفم گوش نمیده یمی به حرف هیچکس🥲