چون هر دو بی تجربن و بدون گذشت اوج لحبازی و قلدری
نه مزخرررف ترین دوران همون زمان عقد بود همش دعوا همش مشاجره همش ترس ازین که حامله نشم یه وقت دست بهم میزد از ترس میمردم🤦🏼♀️ بابام سخت می‌گرفت اصلا حق نداشتم برم خونه پدر شوهرم بمونم یا شوهرم بیاد خونه ما میرفتم بیرون سر یه ساعت باید میومدم خونه مسافرت اصلاااا حق نداشتم برم با شوهرم شب عقد کنون هم که فامیل احمق اومدن خونه ما موندن و من به مراعات دختر مجرد اونا نرفتم پیش شوهرم بخوابم که دلش بشکنه 🤦🏼♀️ وااای یاد دوران عقد میفتم تن و بدنم می‌لرزه خیلی مزخرف بود دو سااال عذاب کشیدم فقط بابام می‌گفت تو هنوز دختر منی نه زن شوهرت 🤦🏼♀️
نه اصلا حتی حاضر نیستم یادش بیفتم🫢🫢🫢
دوران عقد نداشتم و همیشه حسرتشو دارم
آره خداروشکر،سه ماه بیشتر نبود و بهتره طولانی نباشه
یکی از بهترین تصمیم های زندگیم این بود دوران عقد نزاشتم داشته باشیم😂😂
بعداظهر عقد کردیم شبم جشن عروسی تموم شد رفت
ولی دوسال نامزد بودیم
بسیار گوه بود
بددددتریییین و بدددترین دوران عقد رو داشتم.حتی دلم نمیخواد بهش فکر کنم
عزادار بابام بودم
خوب بود بدم بود
کلا برگردم عقب ازدواج نمیکنم گوه توش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
