دلم برا مامانم کبابه
من اصلا تو کار خونه کمکش نمیدم خدا ازم نگذره
خودش غذا میپزه، لباس میشوره، خیاط میشوره، خونه مرتب میکنه، سفره رو پهن میکنه و برمیداره
بعد من سگ
همش سرم تو گوشیه
اصلا با مامانم وقت نمیگذرونم، خیلی تنهاست فداش شم
من همش تو اتاقمم
اون تو حال تنها و بیکار نگا درو دیوار میکنه
مثلا خودش میاد باهام حرف میزنه میشینه پیشم میگه نگا فلان جای فیعم بعد من نگا گوشی میکنم و هی با کلمات اوم و اره اکتفا میکنم
خیلی از خودم متنفرم
همیشه با لحن تند باهاش حرف میزنم و اعصاب ندارم تو خونه
چیکار کنم این اخلاق سگی رو ترک کنم
چقد من بچه ی بدی ام اخه