استارتر اگر به نظرت نیاز داری با یک مشاور خوب تو این زمینه صحبت کن و ازش کمک بگیر.
شما به نظر میاد یجورایی درگیر برادر همسرت شدی. درسته؟
نذار تو ذهنت یه چیز خاص و بی نقص و تخیلی ازش ساخته بشه.
بله گاهی ذهن آدم بازی درمیاره و از یه نفر برای خودش یه موجود بی نقص و همه چیز تموم و عالی میسازه ، در حالی که تو واقعیت اصلا اینطور نیست.
همسرت هم اشتباه میکنه که مدام درگیر برادرشه.
احتمالا برادرش هم یه آدم خودشیفته س؟
نمیدونم چی بگم؟!
شاید همسرت این قضیه رو میدونه و میخواد به برادرش اعتماد به نفس بده ، برای همین اینطوری ازش تعریف میکنه؟
سعی کن فکرت رو با چیزهای دیگه درگیر کنی تا قضیه برادر شوهرت خود به خود تو ذهنت کمرنگ تر بشه.
بله ممکنه بخاطر همین باشه.
دقیق نمیدونم چه راه حلی درسته؟
شاید بهتر باشه بیشتر روی خوبی های همسرت زوم کنی و با همدیگه زندگیتون رو بهتر کنین و لحظات زیبایی بسازین برای خودتون و ...
ولی اگر واقعا حس میکنی نیاز داری ، برو پیش یه مشاور خوب و ازش کمک بگیر.
به همسرت هم به هیچ وجه نگو موضوع چیه.
البته من جسارت نکردم که بگم شما قصد شومی داری.
فقط خواستم بگم حیفه که ذهنت با این موضوع درگیر بشه.
ممکنه آدم خودش واقعا اذیت بشه یا باعث بشه مدام تو رؤیا و خیال بره و دیگه از زندگی واقعی خودش لذت نبره.
