امشب خونه مادرشوهرم اینا بودیم. وقتی اومدیم خونه یهو شوهرم جلوی در وایساد گفت تو برو بالا من میام. گفتم خب چیشده بگو. گفت هیچی برو عه
منم رفتم . بعدش که اومد گفتم کجا بودی . داد زد گفتش حق ندارم با مادرم صحبت خصوصی داشته باشم😐
خیلی از این کارا کرده و همش گفته صحبت خصوصیه
خب شما باشید چی فکر میکنید؟ چیکار میکردید
بعدش به خودم گفتم ادم نمی تونه حتی ب همسرشم اعتماد کنه. به شوهرم گفتم احساس می کنم ادم صادقی نیستی.