عزیزم همه بچه های این سن همین طورن، باید دل به دلش بدی، بذاری هرجوری اون میخواد باهاش بازی کنی. وقتی شما باهاش همکاری کنی و به حرفش گوش بدی اونم یاد میگیره و بهتون گوش میده. راستی کلاسای مادر و کودک ببرش، خیلی بهت کمک میکنه که انواع بازی هارو باهاش یادبگیری
خب هرموقع اینکارو کردی، بعدا که آروم شدی باهاش حرف بزن بگو مامان اشتباه کرد، همه اشتباه میکنن، بعد تمرینات آرامیخش و تنفسی انجام بدید، ببین وقت گذاشتن باهاش خیلی به آروم شدنش کمک میکنه، شاید حس کم توجهی داره، حتما نیاز به بازی نیست مثلا مرتب کردن خونه رو تبدیل یه بازی کن، آهنگ بذار جارو بزن، بده اونم بزنه، توکارا شریکش کن، ولی واقعا تمرین کن داد نزنی و کتک نزنی، من خیلی تلاش کردم و روی خودم کار کردم. شماهم میتونی، برای خودتم وقت بذار تا پرانرژی تر باشی،
با شوهرت همونطور ک گفتم خیلیییییی جدی صحبت کن
بگو جلو بچه حرفمون ۲ تا نشه
وگرنه دیگ از عهده اش توی نوجوونی برنمیایم
سر جفتمون شیره میماله
اما راجع به بی توجهی
گلم زمانی ک خواسته بچه نامعقوله اینکارو میکنیم🩵🩵
یعنی بدون اینکه درد باشه
ناراحتی
یا مشکلی
سر یه چیز مسخره داره اذیت میکنه و با توجه شما ساکت نمیشه
مثلا میخواد کل ظروف شیشه ایی رو بدی دستش
که خب خطرناکه!
توضیح میدی توجه میکنی
اگر دیدی داره گریه میکنه دوباره جیغ میزنه
بدون ابزار اعصاب خردی رو پیدا کرده و میخواد به خواسته اش برسه
پس میذاریش یه گوشه نزدیک
میگی گریه و جیغت تموم شد بیا
ما جیغ نمیزنیم صحبت میکنیم
اونطوری میفهمه
کلا این مسیر به هدف نمیرسونه اونو
انشاءالله کم کم اروم میشه باید باهاش مدارا کنی
پسربرادرمنم خیلی گریه میکرد اون عصبانی میشد تندتند لباسهاشو درمی اورد الان اروم شده
گاهی رفتارشوا تعیین کننده است .به نظرتون اگر رفتارشو نادیده بگیریم انگار اصلا نمی بینینش کم کم رفتارش تغییر نخواهد کرد؟
خب الهی شکر، محبت همسر از همش مهمتره، دیگه مشاوره رو ادامه بدید، و اینکه ببین محیط مدرسه خوبه یا نه، بعضی مدارس باوجود نامی بودنشون اصلا در برخورد با کودک خوب نیستن. مثل مدرسه خواهرزادم. میدونی چون کارمنداشون کمال گرا هستن و دنبال بچه های بی نقصن. وقتی بچه ای از حیطه رفتاری خودشون خارج میشه درست رفتار نمیکنن باهاش،
دقیقا من تواین نقطه ایستادم.دختر من شیطون جیغ جیغو پرسروصدا وبی نظم هست من همه رو میپذیرم اما معلم و باقی بچه ها هم مقابلش قرار گرفتن چون منظم و شسته رفته سرکلاس کار انجام نمیده.معلمم میگه شما باید ارومش کنی.خسته شدم میشه دعام کنید اوضاع برای منو دخترم بهتر بشه.پیش دبستانی برامن عین کابوس شده هرروزش
من پیش روان پزشک رفتم قرصم برام نوشته ولی شوهر ... نزاشت بخورم گفت تو هیچکار نیستی از روان من اصلا خبر نداره ک دارم دیوونه میشم چند شب عروسی بودم بچه دست شوهرم بود طبق معمول عموهاشم بودن یه جیغ و دادی سر اینک شوهرم شیرینی رو با چاقو نصف کرده که راحت تر بخوره راه انداخت که برادرشوهرم گفته ابرومون برد بردار ببر پیش مامانش اخرشم چاقو رو زدم تو چونه شوهرم و شوهرم عصبانی شد فرستادش پیش من درصورتی که شب قبلش همون تالار عروسی دعوت بودیم تفاوت با عروسی دیگه این بود که دوستای شوهرم بودن و فامیل اصلا نبوده میگه خیلی مرتب بدون گریه شیرینی خورد و ساکت یه گوشه نشسته بود من میکم فقط چشمش به بقیه میفته اینکارارو میکنه بعدش به شوهرم گفتم ببین تو یک شب تو مهمونی به نقطه جوش رسوندتت من هر روز و ۲۴ ساعت این لحظات دارم میبینی یه روز ده بار به نقطه جوش میرسم یه روز یه بار
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
12 ثانیه پیش
13 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
