همیشه بیرون میریم ۱۰بار زنگ میزنه کنترلمون کنه و خستمون کرده و دائم میخاد رییس باشه و هی بدونه کجا میری و کجا میای و ... چند روز پیش هم رفتیم خونشون توی حیاط ،مادرشوهرم اومد بیرون اما پدر شوهرم نیومد بیرون و مغ میخاستیم ی چیزی بگیریم و بریم و پدرشوهرم از هیچکس هیچ وقت استقبال نمیکنه و اونبار خاله شوهرم اومده بود خونشون و توی هال اومد با من سلام علیک کرد وپدرشوهرمتوی آشپزخونه بود ب خودش زحمت نداد ب خواهر زن ی خوشامد بگه ,امشب بودیم بیرون و شوهرم دید ی پیامک تماس از مادرش هست و زنگ ژد گفت:مامان زنگ زده بودی؟! گفت ن با گوشی من پدرت زنگ زد وپدرشوهرم ب شوهرم میگه ،گوشیتو میزاری حالت هواپیما از عمد و نمبخای جواب منو بدی و فلان و اینا... اعصاب شوهرمم بهم میریزه و میگه چرا باید بزارم که جوابتو ندم!؟ و بعد مادرش گوشی میگیرخ میگه قهرش گرفت و شوهرمم گفت قهرش گرفت که گرفت و خداحافظی کرد،بیچاذه شوهرم که بااینا مدارا میکنه ، بعد دیدم ب گوشی منم زنگ زده بود و چون شوهرم وپدرشوهرم باهم ی مقدار بینشون شکر اب شد و بی حرمتی کرد ب شوهرم ، منم دیگهبراش زنگ نزدم که فکر کنه غلام حلقه به گوششیم