یه شب بخاطر شوهرم و اینکه بقیه متوجه نشن که شوهرم بدون مشورت دعوت کرده تحمل میکنم
اگه یه روزی یکی باهام اینطوری رفتار کنه پامو تو خونه اش نمیزارم
مادرشوهرم اومده با وجود همه خستگی که خودشم میگفت چشمات سرخ شده خیلی خسته ای فقط لبخند زدم و گفتم هر خستگی با خواب خوب میشه الان دور همیم باز کی قراره مهمونهای عزیزی برام بیاد
به خانوادش احترام میذارم نهایت اگه اومدن
ولی بعدا به حساب خودش میرسم🔪
می‌شینم😁
یه چیزی بعد رفتن مهمونها شوهرت چیزی بهت نگفت. دعواتون نشد؟ سوال شد واسم🙃🙃
من همین شرایطم
بچه کوچیک دارم دوتا
سرکارم میرم
ولی همسرم همیشه مشورت میکنه
منم همیشه میگم بیان
البته که زیاد نمیان ولی هرکی زنگ بزنه بگه دارم میام میگم بفرمایید منتها میگم الان از سرکار رسیدم
والا شوهر من ک اینقد ننشو دوس داره من همچین حرفی بگم خودشو جر میده... اگه کوه رو هم جا بجا کرده باشم وقتی ننش بخاد بیاد باس پذیرایی کامل بشه و خودمو حسابی خم راس کنم براش حتی اگ ماه ۹ حاملگی و دم زاییدن هم باش هاااا....
بستگی ب شوهر آدم داره ک بفهمه یا نفهم خالص باشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
