اگه دوتا بچه کوچیک داشته باشین و یه روز خییییلی پرکار داشته باشین خانواده شوهرتون به شوهرتون زنگ بزنن بگن ما میایم اینم بدون مشورت بگه بیاید بعد بیاد به شما بگه شمام بگید من امروز خستم زنگ بزن فردا بیاد اونم قبول نکنه و بگه با تو کاری ندارن تو فقط بشین عکس العملتون چیه؟
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
من همین شرایطمبچه کوچیک دارم دوتاسرکارم میرمولی همسرم همیشه مشورت میکنهمنم همیشه میگم بیان البته که ...
۲۰ روز بود زایمان کرده بودم تو اتاق خواب بودم مامانمم بود یهو چشمامو باز کردم دیدم خواهرشوهرم از جلو اتاق رد شد گفت بخواب بخواب هنگگگگ کردم نگو به شوهرم گفته میام اینم به من خبر نداده
دقیقامن بچم اگه خواهرم نباشه یه حموم نمیتونم برم.دیکه مهمون جای خود داره.ازوقتی پسرم دنیا اومده مهمونی ندادم.خدایی شوهرمم درک میکنه چون خودش داره میبینه بچه چه قد اذیت میکنه
منم مثل شما بودم از دیگران استفاده نمیکردم البته حساس بودم رو بچم دوست نداشتم ازم جدا بشه،ولی الان جاریم بچشو که ۵ماهس میزاره خونه مادرشوهر میره کاراشو میکنه استراحت میکنه،فهمیدم چقدر الکی حساس بودم ،میتونستم راحتتر بچه رو بزرگ کنم،شمام بزار بیان بچه نگه دارن ،رودروایسی رو بزار کنار بگو دستپخت شما خوبه بیاید باهم شام بپزیم،هم بچه رو نگهداشتن هم تو شام کمکت میکنن،یابرو خونشون بزار بچه رو نگه دارن برو بخواب بگو اصلا نخوابیدم ممنون که کمکم هستید.
شوهر من کار همیشگیشه تلفنو برداره بره اون اتاق قرار بذاره
هرکس طرز فکرش فرق میکنه ولی به نظرم من اینکار که بری تو اتاق قشنگ اتو دادن به خانواده شوهر
فقط 11 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !
1
5
10
15
20
25
30
35
40
تاریخ۱۴۰۴/۰۳/۰۲ بیبی چکم مثبت شد 🥰۱۴۰۴/۰۳/۰۳ جواب آزمایشم با بتا ۱۶۰۰ مثبت شد مامان جون نمیدونم دختری یا پسر ولی منو بابا عاشقانه دوست داریم و از حضورت خوشحالیم 😘۱۴۰۴/۳/۳۱ رفتیم سونوگرافی خدارو شکر قلبت تشکیل شده بود😍۱۴۰۴/۰۴/۱۸ واسه اولین بار صدای قلب کوچولوی شنیدم 🤩۱۴۰۴/۴/۲۳ رفتیم انتی بابا کلی ذوق کرد از دیدنت و توهم حسابی شیطنت و دلبری میکردی دستای کوچولوت تو دهنت بود و دکتر احتمال داد یه پسر ناز باشی😍۱۴۰۴/۵/۲۰ اولین ضربهات مثل نبض حس کردم عشق مامان 🥰۱۴۰۴/۰۶/۰۵ رفتیم آنومالی ماشاالله خیلی شیطونی مامانی همش داشتی میچرخیدی دوست داشتم ساعتها به صفحه مانیتور نگاه کنم و ببینمت خانم دکتر گفت یه پسر نانازی 🥰۱۴۰۴/۰۶/۱۳ اولین خریدت کردیم دوتا زیر دکمه کوچولو بابا همش میگه این خیلی برات بزرگه 🤩۱۴۰۴٫۰۷/۰۲ وقتی بابایی دستش رو شکمم بود یه لگد محکم زدی بابایی کلی خندید و ذوق کرد برات ❤️ ۱۴۰۴/۰۷/۰۳ پریشب با دیدن خون یه شوک بهم دادی مامانی اونجا احساس کردم یه تیکه از وجودمی و چقدر بهت دلبستم من گریه کردم و بابایی خیلی نگرانت بود رفتم دکتر و گفت نیم سانتی دهانه رحم باز شده و باید استراحت کنم 😢۱۴۰۴٫۰۷٫۱۵ امروز اتفاقی فهمیدیم بابایی از یه آهنگ خارجی خوشش میاد توهم خوشت میاد و هروقت اون آهنگ میذاریم کلی تکون میخوری منو باباییم دستمون میذاریم رو شکمم و دوتایی از شیطنتات کیف میکنیم راستی اسمتم انتخاب کردیم قلب مامان ❤️