تقریبا ۹ماه پی اجازه گرفتن از پدرم بودن برای خواستگاری....
من شرایط خودمو بگم
تک دخترم 
قدم ۱۷۰
خوشگلم واقعا
دانشجو ام..
ی رشته ک یا باید تو شرکت های مختلف مصاحبه بدم یا ازمون استخدامی بانک و اموزش پرورش و...
۲تا برادر دارم یکی مهندس یکی نظامی
پدرم شغلش ازاده
نمیگم پووولدار اما خوبه خداروشکر
درسم رو خیلی دوس دارم شاغل شدن و دستم تو جیب خودم بودن رو از بچگی واقعاااا میخواستم...دلم نمیخواد خونه دار باشم همیشه...۲۱سالمه
عاشق درس و مطالعه و مهارت های مختلف ام و اهل کتاب خوندن
اما خواستگارم
۲۸سالشه
شغلش خرید و فروش ی چیزیه
زیاد وجه اجتماعی نداره واقیعت جا برا پیشرفتم نداره
میگه ماهی ۳۰ رو دارم
پدرش پولدار مغازه ام ادن بش داده حتی حرفم میزنه از این میگه اره کرایه فلا مغازه هارو داریم و.....ی خواهر داره
تحصیلاتش دیپلم
گف نمیخوامم ادامه بدم و اصلا اهل مطالعه نیست
خونه ام ی جا واسه پدرشه اون میخاد براش بسازه
آداب اجتماعیش یکم ضعیفه!
و خب کارش شهرستانه باید همیشه اینجا باشه
قیافش متوسط قدشم از من بلند تره
خونوادشم مث خونواده خودم واقعا خوبن
اما گف من زن کارمند نمیخوام بشین خونه بچه و...
و هیچ جوره قبول نکرد حتی با اینک گفتم اگ شغل ب زندگیم اسیب زد نمیرم اصن شاید شغل خوبی دستم نیومد و...گف یا من یا شغل 
تو حرف دم از دوس داشتن و علاقه میزد
اما خب حاضر نشد حال منم در نظر بگیره و اینکه منم راصی باشم..با اینکه بارها گفتم ک اولویت زندگیم میمونه گف ن شغلو نیستم خونه باش
من دلم میخواست شغلش خوب باشه رسمی باشه که نیست تحصیلاتش بالا باشه نیس ی جاهایی ام همفکر نیستیم...اما اون فقط ۱ شرطمنم قبول نکرد
واقعا اشتباه کردم؟
وقتی ام حرف میشد میگفتم حمایتگر باش میگف نبودم؟ اینهمه پیگیر شدم برا خواستگاری!!
میترسم ...چرا اون همین ی شرط منو قبول نکرد با اینک من همه شرایطشو همینجوری ک بود پذیرفتم
اول گف اوکیه برو من کیف میکنم تحصیلکرده باش و...فرداش گف ن فقط درستو بخون
بعدش گف خب سرکار ک من نمیدارم درس برا چته؟
یا مثلا گفتم میخوام بعد مثلا ۱ ماه اشنایی بریم مشاوره اول گف اره ۱۰۰۰۰نفر قبل ما رفتن و خوبه بریم مشورت بگیریم فرداش گف خب مگه همه میرن! گفتم من ک کاری ب همه ندارم نمیخوام تصمیم اشتباه بگیریم!