2777
2789

تو مهمونی رفتم بشقابو بزارم اشپزخونه همه سر سفره بودن

هیچ جای خروجی نبود از پشت پسر عموی مامانم مجبور بودم رد شم پام خورد تو کمرش:|

وایییییییییییییییی هنوزم بهش فک میکنم دلم میخواد خودمو خفه کنم

پسره سربازی بود اومد مرخصی اومد خونه مامان بزرگم اینا

دیوار های بیمارستان بیشتر از مسجد دعا شنیده اند..فرودگاه ها بیشتر از عروسی ها بوس و بغل واقعی دیده اند..آدم های مرده بیشتر از آدم های زنده گل گرفته اند...چون پشیمانی قوی تر از قدردانی است! مدت زیادی در این تن نخواهید ماند، شریف زندگی کنید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز