۱۹ سالمه از بیرون میرفتم خونه تو مسیر یک اکسسوری فروشی بود زنگ زدم از مامانم اجازه بگیرم ک برم ببینم اکسسوری هاشو
مامانم واسه دفعه دوم گفت ن
گفتم فقط میخوام ببینم گفت ن
منم گفتم واست متاسفم و قطع کردم
از بچگی برخلاف بقیه واسه آب خوردن اجازه گرفتم چون کنترلگرن هیچوقت یواشکی کاری نکردم و همیشه صادق بودم باهاشون
اما مامانم همیشه تهمت بهم زد همیشه به چشم دخترای خراب بهم نگاه کرد و بهم گفت پتیاره
میگه تا وقتی تو خونه منی باااااید اجازه بگیری
بعدم کلی منت خرجی ک میکنه رو گذاشت
من به خاطر منت هاشون اصلا خرجی ندارم فقط برای درسم ک چیزی میگیره منت میزاره حتی واس کتابایی ک ۴ سال پیش خریده
به نظرتون چیکار کنم