2777
2789
عنوان

همسایه مون هی میگه برا دخترم انشا بنویس ☹️☹️

| مشاهده متن کامل بحث + 492 بازدید | 46 پست
هشتم

اوکیه دارم برای خودمو

میفرستم الان

"نورین _ دختری از مه و ماه " او خیالِ من است، بازتابِ درونی‌ترین بخشِ وجودم ..شخصیتی که از میانِ مهِ احساس و نورِ ماهِ تخیل زاده شد ..در رمانم، او صدای آرامی‌ست از درونِ من؛ جایی که آندیا در سکوت، خودش را پیدا میکند. 🌫️🌙

اوکیه دارم برای خودمومیفرستم الان

واقعا فرشته ای

کلثوم اکبری هستمه ساکن ساری . مره جنون دست هداعه مه دست نیه . سیزده تا بیه چهارده تا بیه پونزده تا بین ندومبه. ندومبه یه ماه کشیه بیست روز کشیه دو ماه کشیه یکسال کشیه ندومبه.قرص هداعهههه قرص قننند ....با حوله ...

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

وای تو رو خدا مرسی واقعا ( ده سال بعد خود را کجا میبینی ؟)

کلاس چندم؟ 


 چرا از هوش مصنوعی استفاده نمیکنی؟  

 زخمی ب قلبمه ، ک خدا هم بغلم کنه ، خوب نمیشه، (۱۴۰۳/۱/۲۹)  خدایا اشتباه کردم ... بغلم کن  آروم شم.....۱۴۰۳/۷/۸ ازمون استخدامی اموزش پرورش قبول شدم الهی هزار بار شکر  

وای تو رو خدا مرسی واقعا ( ده سال بعد خود را کجا میبینی ؟)

▎انشا: ده سال بعد خود را کجا می‌بینم؟


زندگی یک سفر پر از ناشناخته‌ها و فرصت‌هاست. هر کدام از ما در این سفر، رؤیاها و آرزوهایی داریم که به دنبال تحقق آن‌ها هستیم. وقتی به ده سال آینده فکر می‌کنم، تصویری از آینده‌ام در ذهنم شکل می‌گیرد که پر از امید و انگیزه است.


در ده سال آینده، امیدوارم که تحصیلاتم را با موفقیت به پایان رسانده باشم. تصور می‌کنم که در یکی از دانشگاه‌های معتبر کشور، در رشته مهندسی کامپیوتر فارغ‌التحصیل شده‌ام. این رشته را انتخاب کرده‌ام چون به دنیای فناوری و نوآوری علاقه‌مندم و می‌خواهم در این زمینه تأثیرگذار باشم. شاید در حال حاضر در حال ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد باشم و مشغول تحقیق روی پروژه‌های جدید و هیجان‌انگیز.


از نظر شغلی، دوست دارم به عنوان یک برنامه‌نویس در یک شرکت بزرگ فناوری کار کنم. شاید در یکی از استارتاپ‌های نوپا مشغول به کار شوم و بتوانم ایده‌های خلاقانه‌ام را به واقعیت تبدیل کنم. دوست دارم پروژه‌هایی را راه‌اندازی کنم که زندگی مردم را راحت‌تر کند و به آن‌ها کمک کند تا با چالش‌های روزمره خود بهتر کنار بیایند.


زندگی شخصی‌ام نیز برایم بسیار مهم است. امیدوارم که در ده سال آینده، خانواده‌ای تشکیل داده باشم. شاید یک یا دو فرزند داشته باشم و در یک خانه کوچک و دلنشین در حومه شهر زندگی کنم. دوست دارم وقت زیادی را با خانواده‌ام بگذرانم و لحظات خوشی را با هم تجربه کنیم. همچنین، به سفرهای خانوادگی به مکان‌های مختلف علاقه‌مند هستم و امیدوارم بتوانیم دنیا را با هم کشف کنیم.


در کنار تمام این‌ها، اهداف اجتماعی نیز برایم اهمیت دارد. می‌خواهم در فعالیت‌های اجتماعی و خیریه شرکت کنم و به جامعه‌ام کمک کنم. شاید بتوانم با راه‌اندازی یک برنامه آموزشی برای کودکان کم‌بضاعت، به آن‌ها کمک کنم تا به آرزوهایشان برسند.


در نهایت، آینده همیشه نامشخص است و ممکن است رویاهایم تغییر کند، اما با تلاش، پشتکار و امید به آینده، می‌توانم به سمت اهدافم حرکت کنم. هر روز که می‌گذرد، فرصتی برای یادگیری و رشد است و من آماده‌ام تا با چالش‌ها روبرو شوم و زندگی‌ای را بسازم که آرزویش را دارم.

این باید. بچه خودش تو ذهنش بیاره. باید از دل بچه خودش باشه. فکر کنه بنویسه. چند سالشه اتفاقا بچها ذ ...

آره متاسفانه 

کلثوم اکبری هستمه ساکن ساری . مره جنون دست هداعه مه دست نیه . سیزده تا بیه چهارده تا بیه پونزده تا بین ندومبه. ندومبه یه ماه کشیه بیست روز کشیه دو ماه کشیه یکسال کشیه ندومبه.قرص هداعهههه قرص قننند ....با حوله ...

▎انشا: ده سال بعد خود را کجا می‌بینم؟زندگی یک سفر پر از ناشناخته‌ها و فرصت‌هاست. هر کدام از ما در ای ...

واااااااای دست مریزاد نجاتم دادی

کلثوم اکبری هستمه ساکن ساری . مره جنون دست هداعه مه دست نیه . سیزده تا بیه چهارده تا بیه پونزده تا بین ندومبه. ندومبه یه ماه کشیه بیست روز کشیه دو ماه کشیه یکسال کشیه ندومبه.قرص هداعهههه قرص قننند ....با حوله ...

بگو کار دارم خودش بنویسه بعد بیا من ببینم اشکالاتش و بگم درست کنه

اون وقت میگه : نمی‌خواد وگرنه چرا از تو می‌خواستم 

کلثوم اکبری هستمه ساکن ساری . مره جنون دست هداعه مه دست نیه . سیزده تا بیه چهارده تا بیه پونزده تا بین ندومبه. ندومبه یه ماه کشیه بیست روز کشیه دو ماه کشیه یکسال کشیه ندومبه.قرص هداعهههه قرص قننند ....با حوله ...

کلاس چندم؟ چرا از هوش مصنوعی استفاده نمیکنی؟

چون هوش مصنوعی ضایع می‌نویسه مشخص میشه

کلثوم اکبری هستمه ساکن ساری . مره جنون دست هداعه مه دست نیه . سیزده تا بیه چهارده تا بیه پونزده تا بین ندومبه. ندومبه یه ماه کشیه بیست روز کشیه دو ماه کشیه یکسال کشیه ندومبه.قرص هداعهههه قرص قننند ....با حوله ...

▎انشا: ده سال بعد خود را کجا می‌بینم؟زندگی یک سفر پر از ناشناخته‌ها و فرصت‌هاست. هر کدام از ما در ای ...

مث این دوستمون تو ده ثانیه هوش مصنوعی مینویسه 

 برا مادر دختره نصب کن یا برا خود دختره

 زخمی ب قلبمه ، ک خدا هم بغلم کنه ، خوب نمیشه، (۱۴۰۳/۱/۲۹)  خدایا اشتباه کردم ... بغلم کن  آروم شم.....۱۴۰۳/۷/۸ ازمون استخدامی اموزش پرورش قبول شدم الهی هزار بار شکر  

چون هوش مصنوعی ضایع می‌نویسه مشخص میشه

  باید بفهمی چی ازش میخوای. 



 برا من هر چی نوشته عالی بوده 

 زخمی ب قلبمه ، ک خدا هم بغلم کنه ، خوب نمیشه، (۱۴۰۳/۱/۲۹)  خدایا اشتباه کردم ... بغلم کن  آروم شم.....۱۴۰۳/۷/۸ ازمون استخدامی اموزش پرورش قبول شدم الهی هزار بار شکر  

اون وقت میگه : نمی‌خواد وگرنه چرا از تو می‌خواستم

ولی چه ادم پرویی هست

هیچ وقت درخواست انشا از بقیه قبول نکردم حتی اگر بیکار بودم برا همین کسی ازم انتظاری نداره😑😂

به هیچ عنوان دیگه چیزی براش ننویسید. بهانه تراشی هم نکنید چون این توقعات تمومی نداره و آخرش هم دیر و زود بشه تمام زحماتتون رو نادیده میگیرن. واضح براشون توضیح بدید که خود دانش آموز موظفه که بنویسه در غیر اینصورت هیچوقت در نوشتن انشاء مهارت پیدا نمیکنه

واقعا فرشته ای

گاهی شب‌ها، وقتی چراغ اتاقم خاموش است و تنها صدای قلبم را می‌شنوم، از خودم می‌پرسم: «ده سال بعد من کجا خواهم بود؟»

سؤال عجیبی است... چون جوابش در هیچ کتابی نوشته نشده. آینده، مثل مهی نرم و نقره‌ای‌ست که هر چه جلوتر می‌روی، باز هم در خودش پنهان می‌شود.

ده سال بعد، شاید دیگر نوجوانی خیال‌پرداز نباشم. شاید بزرگ شده باشم، اما امیدوارم هنوز همان نوری را در چشم‌هایم داشته باشم که حالا دارم. نوری از رویا، از ایمان به فردایی که هنوز نیامده اما در دلم روشن است.

در آن سال‌ها، شاید نویسنده‌ای باشم که میان کلمات خانه ساخته است. پشت میزم می‌نشینم، دفترم را باز می‌کنم و از درونم می‌نویسم؛ از حس‌هایی که در این سال‌ها در دلم ریشه زده‌اند. شاید داستان‌هایی بنویسم از آدم‌هایی که میان غم و امید دست‌و‌پا می‌زنند، درست مثل خودم حالا.

اما اگر زندگی مسیر دیگری برایم نوشته باشد، باز هم می‌خواهم در هر شغلی، در هر شهری، انسانی باشم که در دلش روشنایی دارد.

می‌خواهم یاد گرفته باشم که شکست، پایان نیست؛ بلکه پلی است میان دیروز و فردایی قوی‌تر.

می‌خواهم بتوانم بخندم، حتی وقتی روزگار عبوس است.

می‌خواهم اگر در آیینه نگاه کردم، از چشمان خودم خجالت نکشم.

ده سال بعد، شاید کنار پنجره‌ای بایستم، فنجانی چای در دستم، و به آسمان خیره شوم.

ستاره‌ای را ببینم که همان شب‌های نوجوانی‌ام هم می‌درخشید، و با لبخند آرامی بگویم:

«من هنوز هم همونم… فقط کمی رشد کرده‌ام.»

آینده برایم یک مکان نیست، یک حس است.

حسی از رشد، از امید، از باور به اینکه هرکس می‌تواند از تاریکی خودش، نوری بسازد.

و من، ده سال بعد، می‌خواهم همان کسی باشم که از دل مه و خیال، خودِ واقعی‌اش را پیدا کرده است.

"نورین _ دختری از مه و ماه " او خیالِ من است، بازتابِ درونی‌ترین بخشِ وجودم ..شخصیتی که از میانِ مهِ احساس و نورِ ماهِ تخیل زاده شد ..در رمانم، او صدای آرامی‌ست از درونِ من؛ جایی که آندیا در سکوت، خودش را پیدا میکند. 🌫️🌙

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز