دستور میده مثلا دیروز خودش نشسته بود من تو اتاقی ک از اونا جدا داریم بودم صدام زد برم ظرف بشورم ی دختر داره مجرده اون و نمیگه ولی اونم دیروز خونه نبود من کمک میکنم ولی کاری ک خودش می‌تونست انجام بده چرا منو از ی جا دیگ صدا زد ظرفا هم از صب مونده بودن تا بعدازظهر
باهاشون زندگی میکنی ؟
وقتی ور دلشی بایدم صدا کنه
ما تو عقدیم مادرشوهرم مثلا به شوهرم نمیگ زنت رو هم بیار به‌بعد از سرکار که اومد شوهرم بهش گفتم نهار بیا خونمون اومد خواهرش که مجرد زنگ زد مامان نهار درست کرد بیا خونه شوهرم گفت همینجا هستم حالا خوبه شوهرم زیاد هم گوش نمیده به حرف هاشون یعنی میخوان شوهرم رو از من دور کنن یا حرف شد به کنایه مادرشوهرم میگ کی خونس پسرم خوب یعنی چی
میشه بکی هدف از ازدواجت چیه ؟
ازدواج یعنی دونفر جدا از خانواده مستقل باشن
اگه قرار بود از خونه بابات بری خونه یه غریبه بهت امرونهی کنه تو اومرت دخالت کنه میموندی خونه بابات شوهر نمیکردی شرف داشت تا یه گوزو بیاد ازت کار بکشه من مجردم بودم مستقل بودم فکر کن الان یه گوزو بیاد بهم بگه کار کن اون اوایل مهمونی می فتیم خونه مادرشوهرم دیدم توقع داره غدا بپزم طرف بشورم دیگه سروسنگین شدم بعدشم میخوردم میرفتم کنار تا درس حسابی بگیره حالا حودش میدونست من دختر مستقلی بودم چون خودشون یه عمر کلفتی خونه خانواده شوهر کرده بود عقده ای شده بود دیگه هم سالی گاهی میرم
یا ایزد منان
مامان من ی عروس داره رو چشماشه کلا خرجشو مامانم میده از خودش میزنه برا داداشمو زنش اونوقت مادر شوهر من برا دختر و پسرش کوچکش تو خونن خوراکی میگیره برامن نمیگیره من بیست و سه سالمه دخترش بیست و دو فقط ی سال فاصله سنی با دخترش دارم البته زن عموم هم هستش
البته خداروشکر شوهرم سرکاره من هرچی بخام برام میخره ولی هرچی برا خودمون میخره مثلاً میوه برا اونا هم میخره ولی مادرشوهرم اینجوری نیس
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
