عموم دوسال عروسی کردع بود انقد صبور خوش اخلاق مهربون
انقد زنش ازش راضی بود همش میگف خدا بم لطف کردع رسول اومده تو زندگیم همع دوسش داشتن انگا کاریزماتیک داش همع جذبش میشدن سرکار حین جوشکاری سکتع میکنه میمرع اخرین عمدم بود
بجز این عموم ۲تا دیگ دارم و بابا خودم ینی ۳ تا دیگ موند
هر ۳ برادر شرور دعوایی بیشعور مردسالار هر ۳ تا شون زناشون کتک میزنن عمو اولیم ک ۳ بار زن گرفتع طلاق دادع دومی ک با دعوا دارن باهم کنارمیان بابا منم ک روز خوش نداریم با همسایع فامیل بقال سرکوچع با عالم ادم دعوا میکنع ذیگ برامون ابرو نزاشتع ن وسیلع خونه میخره ن ب خونع زندگی میرسه شیر حموم اشپزخونع ی ساله چکع میکنه درست نمیکنع لامپا سوخاع دوتا نمیخرع بیارع فقط جیگر خون میکنع
چرا خدا یکی مث بابا من نبرد؟ یااون عموها ک همع مردم از دسشون آسی ان؟ اونوق این عمو اخریم ک زنش حاملس بچش تو راهه باید سکتع کنع بمیرع؟؟