با مادر قهرم کلا
مادر بزرگم امروز زنگ زد دعوت کنه شام نمیدونستن باردارم
وقتی گفتم نمیتونم بیام ناراحت شد که چرا باردار شدم میگه دلت برا خودت نمیسوزه بچت کوچیکه اذیت میشی از بین میری
بچم سه سالشه خودمم لاغر و ۵۰ کیلوام ولی خب هر چی میخورم چاق نمیشم منظورم اینه مشکل از خورد و خوراکم نیست
ناراحت شدم که ایا کار اشتباهی کردم
خودم واقعا بچه دوست دارم و با دعا دعا میکردم باردار بشم
لطفا به مادربزرگم توهین نکنیداا چون خیلی دوسش دارم .فقط بگید اشتباهه کارم یا نه
اشتباه نیست . چون خودشون سختی کشیدن برای بچه و تورو دوست دارن نمیخان سختی های ک خودشون کشیدن شماهم تجربه کنی
درست ترین تصمیم رو گرفتی فقط وقتی جفتشون به سن مدرسه برسن می بینی چقدر کار درستی کردی و چقدر نظم و ارامش به زندگیت دادی . اختلاف بچه. های من چهارساله و الان مدرسه میرن
ن
نه اتفاقا درسته باید بچه ها یا فاصله سنی کمی داشته باشن که حساس نباشه یا خیلی زیاد که بفهمه بچه نیاز به مراقبت داره
مادربزرگت یه حرفی از رو دلسوزی زده
ولی درمورد خودت، داری از یه بچه و آدم حرف میزنی کسی ک حق خوشبختی و یه زندگی خوب رو داره
لطفا اگه از وجودش مطمئن نیستی زندگی یه آدمو خراب نکن
کسی که وقتی همچین تصمیم خیلی مهمی رو تو زندگی میگیره ینی فکر همه جاشو کرده
من الان که بین بچه هام اختلاف 10 ساله ست مدام افسوس میخورم چرا 3_4 ساله اش بود دومی و چرا نیاوردم
کارت درسته نگران نباش
نه حاملگی‌چرا باید اشتباه باشه حتما شرایطشو داشتی مدیریت میکنی اتفاقا خیلی خوبه تا اون‌یکی‌تقریبا میشه چهارسال اینم دنیا میاد با هم مادر جوان خودشون‌اختلاف سنیشون با تو کم با همم‌بزرگ میشن زحمتشون چند ساله فوقش در عوض از همه چی که مرخص شدی تازه فوقش شده25سالت خیلی جوان و پرانرژی به بقیه کارات میرسی تا آخر عمر آسوده
خداییش مادربزرگم مادربزرگای قدیم من خاله ام فوت شده بود مامان بزرگم ناونفس نداشت بهش گفتم حامله ام ازخوشحالی جون گرفت اینقدر ذوق نشون داد که کلی همه خوشحال شدن تواون حال وهوای عزا.تازه بچه سومم بود
