سلام
آقای ... مدیر اسبق و محترمم ، متاسفم که برخلاف اینکه همیشه شما بمن سود رسوندی من مایه پسرفتت شدم متاسفم ک مصاحبت با من باعث افولت شد به معنی واقعی کلمه متاسفم...
کاش دلت برام نسوخته بود، بالاخره تو این سن فهمیدم ،
تو دنیا ادم های ضعیف مثل شخصیت گذشته من و یا قدرتمندان دلسوز مثل گذشته تو محکوم به باختن هستند ...
قانون زندگی متاسفانه بر پایه، انتخاب طبیعی داروین چیده شده همین قدر بی رحم، در نبرد زندگی برد با آدمای، قدرتمند و خودخواه و البته ضعیف هایی که میفهمند تنها خدای نجات دهنده زندگی خودشون ، خودشونند ،هست...
بهرحال این قصه ها رو گفتم که بگم تو همیشه به من انگیزه دادی هم با بودنت هم بعداً با نبودت، با نبودنت هم بمن انگیزه موفقیت و پیشرفت دادی تا بخودم ثابت کنم بعد تو هم دلیلی برای زنده موندن دارم …
بالاخره به آرزوی کوچولوی قشنگم رسیدم و تو کنکور لیسانس ب پزشکی، بین یازده هزار نفر شرکت کننده کل کشور امسال جز بیست نفر اول شدم و چون امتحان علوم پایه بوده از ترم شش پزشکی میتونم همین جا پزشکی روزانه ادامه بدم ...
اگه فک میکنی دارم دروغ میگم
میتونی کد ملی
و شماره آزمونم
را به سایت سنجش پزشکی
قسمت نتایج لیسانس ب پزشکی، آخر صفحه تو کادرابی بزنی و کارنامم را ببینی اگه خواستی اسکرین اون کادر آبی اون آخر سایت را برات میفرستم ، بهرحال شایدم برات مهم نباشه ...
خلاصه که از آموزش پرورش بالاخره رفتم اما خیلی چیزا این پنج سال و نیم یاد گرفتم و البته مهمترینشان را تو بهم یاد دادی ، تو بهم یاد دادی هرجای دنیا ک برم به هیچ نگاه و لبخندی دل نبندم هرجا شک کردم به عشق و دودل شدم برای خودم اون شعری که آخرین بار برایم خوندی را بخونم:
«عشق ها میمیرد رنگ ها رنگ دگر میگیرد...»
و با همین یک جمله دوسالی که عین زلیخا برات زجه میزدم و تو بیخیالم بودی دوسالی که اگر بخاطر بچه هام نبود ب خودکشی میرسیدم و تو بیخیال من، دنبال روزمرگی هات بودی برام تداعی بشه هرچند که نهایتا این جدایی به نفع من تمام شد اما خیلی بی رحمانه آخرش رهام کردی و اهمیت ندادی که بعد تو شاید بمیرم...
مدیر عزیز، تو خواسته یا ناخواسته منو خیلی عذاب دادی منو از عشق متنفر منزجر کردی و اما به قول شاهین نجفی
«توی هر رابطه به درسی هست...»
و درس این مدت برای من این بود که از الان به بعد دیگه هرگز هوای خنکی که در عالم عاقلی تنفس میکنم را با هیچ حال و هوای عشقی در دنیا عوض نکنم فهمیدم مرض روح و روان صدها بار از مرض جسم بدتره وادم عاقل سرشو دستمال نمیبنده بهم یاد دادی که هرگز دیگه خودم را مریض توهمی بنام عشق نکنم ... و قدر شادی و لذت و هیجانی که در روزهای بدون عشق تجربه را میکنم را بدونم.
مدیر عزیز، ما هر دو همدیگه رو نقره داغ کردیم هرکدام بنحوی...
مثل همیشه برات آرزوی سلامتی و موفقیت دارم .
. دوستدار شما ...