بیاین از تکه هایی مادرشوهراتون بگین که بارتون کردن😬🤌🏽

باز صبرت زیاده 

من همون اول حرفمو میزنم و نمیتونم اصلا سکوت کنم

من تازه عقد کرده بودم رفتم خونشون 

مادرشوهرم گفت قرار بوده یکی دیگه رو بگیریم واسه پسرم.هربار میرفتم اینو میگف😕😕😕😕

والا بهتره اون بهتراز کسیه که تو روت بخنده بعد وقتی رفتی پشت سرت کلی حرف بچینه شوهرتو کوک کنه وقتی اومد خونه یه دعوای حسابی بشه باز رحمت بهش 

به خودم پشت تلفن گفت تو نازایی... خیلییییی دلم شکست... یبارم بهم گفت تو دستمال شب عروسی بهم نشون ندادی. چون تو عقد رابطه داشتیم اینم برام خیای قفل بود 

پشت سر مامانم و جهازم هم خیلییییییی به شوهرم غر زد و سرکوفت زد.در حالی که من پدر نداشتم و مادرم 4 تا دختر دست تنها فرستاد خونه بخت با حقوق مستمر بگیری.. 🥴کلا رابطمون رو باهاش کم کردم. خیلی سمه. بعد از 10 سال هنوز از حرفاش دست برنداشته اوایل خیلی بهم بر می‌خورد تازگیا واگذارش کردم به خودش. انقد بگه و من ککم هم نگزه تا بترکه

کارخوبی میکنی بخدا منم میخوام دیگه همون اول حرفمو‌بزنم هی هیچی نگم الکی حرص بخورم خودخوری کنم واسه چی

من میذارم خوببب پر از عصبانیت بشم تحملم تموم بشه بعد حرفمو میزنم.اشتباهه اینکارم

اوهوم چرت ترین حرف خواهر شوهر و پدرشوهرم اینطور بودند

اره اینا کلا خانوادگی اینطورن 

منم از اون آدمای بیخیالم ک حرف کسی برام اهمیتی نداره 

واسه همین خیلی راحت کنار اومدیم 

هیچ‌کار فقط سکوت و  احترام همین 

توهم خوبه اینجوری هستی من چند سال گذشت تابه این مرحله رسیدم مثل تو شدم 

بنظرم اون قدر ارزش ندارن که بخوام بازگو کنم چی گفتن و چیکار کردن