یاد بخیر چقدر منتظر موندم بعد مامانم غروب زنگ زدم بهش یادش نبود تولده هیچی نگفت
آبجیمم بادش نبود و خاله هام همینطور
فقط شوهرم تبریک گفت بهم
اونم خیلی بهم نچسبید
چون برای تولدم ببیط کنسرت گرفت با مامانم و آبجیم بریم و من واقعا قصد داشتم اصلا حرف نزنم با اونا
حداقل یکی دو هفته