2777
2789
عنوان

رمان

36 بازدید | 2 پست

 این رمان اسمش یادم نیست اما پسر عمه میرم از روستا دختره رو میارن که دوتا پسرن اولش نمیکنه به دختره که میخوان به عقد پسره  دربیارنش بعد یک روز که سرنیزه غذا هستن غذا هم بادمجون سر اینکه دختره میگه تخمش پسره عصبانی میشه دعوای می‌کنه بعدم میگه که باید زن من بشی ...... اگه کسی اسمش و می‌دونه بهم بگه

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792