یک مادرم ۲۶ ساله دادرای ارزو های زیاد ولی باور نشدنی تا چند روز پیش داشتم برا کنکور میخوندم برا هدفم
ولی یهو یکی بهم کفت بعد اینکه قبول بشی کلا زندگیت تغییر میکنه تو دیگه اونقدر وقت نداری برای زندگی کنار خانوادت و تمام حواست پی درس میره
در واقع تو فکر رفتم بچمو چی کنم ...
بچم یه بار با کمبود محبت بزرگ نشه...
تربیتش چی....
مشکلات جامعه ....
حقوق همسرم متوسطه .
نمیدونم چرا یهو تصمیم به کنکور گرفتم ..
و از سرم نمیره بیرون امشب بعد اینکه شنیدم اگه قبول بشم دیگه مث قبل نیست زندگیم تو فکرم دو دلم نمیدونم چمه
انگار همه درا بستن
اگه جای من بودین میخوندین یا زندگی میکردین