حرف زدم صاحب مغازه دلش واسش میسوزه میگه مهلت بده بیرونش میکنم امروزم منم زنگ زدم صاحب معازه دق و دلیمو خال یکردم تهدیدم کردم گفتم خالی نکنه من شکایت میکنم بایت تاخیر در تحویل ملک بهم مطالبه خسارت میکنم هی میگه صبر کن میگیرم حرف اخرمو زدم مردیکه خر کلی ترسیده همش فکر خودشه که سازش کن اون پا نمیشه نمیخواد من کسب و کار کنم بعد میگه سازش گفتم سارشی ندارم کنم یه کلام مغازه رو میخوام نمیگیری شکایت میککم
باور کن خسته شدم سر حق خودم داره ادیت میکنه