صبح دخترمو راهی کردم مدرسه و پسرم بیدار شد صبونه درست کردیم دوتایی چون علاقه داره خورد
بعدمظرفاروشستم ناهار ظهرو گذاشتم و کمی کارای شخصی
خونه رو همسرم شبش جاروکشیده بود
بعدم دخترم اومدخونه من رفتم سرکار
بعدم همسرم بچه هارو برده خونه بازی
اومدن دنبال من باهم اومدیم خونه
نون وپنیر و سبزی خوردیم و تکالیف دخترمو رسیدگی کردم
همسرم ظرفای ظهرشون رو شست
و من گفتم شام نمیذارم
دخترم الان میگه غذا میخواد...