اون روزی که تو پارک روبروی دانشگاه پارک ایرانیان ونک اولین قرارمون بود اخه من دانشجو الزهرا بودم اونم سرباز بود ولی خیلی خوش قیافه بود همینجور که رو نیمکت نشسته بودیم از کاپشنش یه شاخه گل در اورد...بعد ازم پرسید رستوران کجا بریم من گفتم جگر دوس دارم🙈 رفتیم باهم یه جگرکی خیلی کوچولو و ساده بعد پیاده روی کردیم سینما رفتیم روز عادی ولی مهمی بود واسم تو سینما هم گفتم گوشتو بیار بعد بوسیدمش الانم زن و شوهریم☺️🫰😍