من کلن آدم زود رنجیم الانم با رفتارای شوهرم ومشکلات،عصبی شدم و افسرده ،ن انگیزه ای ن انرژیی🥺 کل انرژیمو میزارم یه کاری انجام بدم یهوب فکر رفتاراش میوفتم ک،مثلا مشکل جنسی پیدا کرده ،اوايل آشناییمون و زندگی خیلی ذوق داشت کلن من سرد بودم از اول ولی اون همیشه تمایل داشت ولی الان ماهی یبار اونم اگ خودش بخواد خیلی اعتماد بنفسم کم شده همش میگم اون بفکر نیس من همش میگم بفکر شو خودمو کوچیک کردم غرورم خورد میشه همش میگم درست شووووبراش کلی تو زندگی قدم برداشتم ک از مشکلاتش کم شه همش میگ درگیر مشکلات ک میشم یا بحثمون میشه تمایلی ندارم این موضوع فقط یکیش بود کلن دارم سرد میشم
خوشحال نیستم وقتی میبینمش الان از دانشگاه اومده دوروزه قهر بودیم دیشب و پریشب جا خوابمون جدا بود اومد از دلم دراوردصبح .. الان باز میگ میرم سرکار قرار بود برم دکتر از بس فکر میکنم ته دلم خالی میشه مشکل معده گرفتم زیر شکمم درد میگیره🥺