امروز پسرم بستری بود و مرخص شد شوهرم رفت سرکار🤐

کافی بود بگی یه پسر جوون خوشگل تو اتاقه 

اون وقت ببین مثل بنز میومد 😂😂

چند سال پیش من بیمارستان بستری بودم

خانوم تخت بغلیم مسن بود و دختر نداشت

و چون خانم حالش خوب نبود ، اجازه دادن پسرش بیاد تو اتاق خانوما همراه مادرش باشه

من اینو برا شوهرم گفتم

یعنی تو بگو پرواز کرد این مرد 😂😂😂😂

بچه کوچیک مو سپرده بود به مادرش ، اومد بیمارستان پیش من

هر چی گفتم برو ، گفت نــــــــــــــــــــه مگه غیرتم اجازه میده یه مرد تو اتاق خانومم باشه و من نباشم

اسی تو همون نبودی که از زیادی مودب بودن همسرت ناراحت بودی؟میگفتی مثل پیرمرداس،نکن گلم،بهتر نیست بری پیش روان پزشک؟میدونم بیشترز همه خودت اذیت میشی

افتخار میکنی به خودت که ۶ ساله همینی😂😂آفرین به این رفتارت ادامه بده!!

خیلی منطقی هستی !

هیچ وقت نمیخوام مثل شما باشم به هیچ وجه

موفق باشی 

انشالا،پسرکوچولوت به یه مادر اروم نیاز داره،بچه هرچی بزرگتر میشه دردسراش بیشتر،باید خیلی خوددار باشی،وبتونی ارامشت حفظ کنی،واکسناش،بیماریاش،دندون دراوردن ووووو

واقعیتش من خودمم مریض میشم با اینکه فاصله خونه ام با مادرم ۱۰ دقیقه است نمیذارم کاری کنه و وظیفه همسرم میدونم . همونطور که وقتی ایشون مریض میشه من بهش رسیدگی میکنم 

در مورد بچه هم مادر وقتی بچه اش مریضه توی ضعیف ترین حالت روحی خودشه و واقعا حضور همسر میتونه کمترین کمکش باشه ختی اگر کاری از دستش بر میاد همون حضورش دلگرمیه 

ببین یه جایی آدم کم می آره؛ ما زنیم ظریف تریم،هورمونامون جابه جا بشه قاط می زنیم. ولی بی توقع بودن خوب نیس از یه نقطه به بعد تو مرد خونه میشی وقتی میبینن از پس کارات بر میای. اینو منی می گم که با تنهایی و فشارخون بالا طبقه هفتم تو اوج قطعی برق و تعطیلی عمومی نوروز و شهر غریب  شب تا صبح از سردرد فشار داشتم با بچه ۸ماهه تو شکم می مردم همسرم می گفت خیالم ازت راحته تو از پس خودت بر میای اونم تو ۲۱ واحدی که همش جز طبقه اول رفته بودن شهرستان،همین چیزا باعث شد موقع مریضی بچه و زایمان و این‌چیزها کار و اداره اولویت باشن و ما بشیم مرد خونه.  بعد خانوم همکارش سنش بالاتر از من بود برق که می رفت ما باید می رفتیم اون سر شهر بیاریم خونمون که نترسه نه بچه داشت و نه حامله بود کلی هم ناز داشت الانم همینطوره

نه عزیزم موضوع چیزدیگریه خیلیابسکه خوبی دیدن راضی نیستن همسرشونم شب تاصبح بمونه گوشه بیمارستان

بهش بگو ازچی ناراحتی خب