مرخصی میگیرن خودشون میکشن استادا درسشون رو تموم کنن که برن خونشون اما من اصلا برام فرق نداره میرم خونه هم همش تو اتاقم خوابم نمیدونم اصلاچی منو خوشحال میکنه حتی من نمی تونم درس بخونم چون بنظرم همه چی پوچه اونا آرایش میکنن هر صبح واسه کلاسا اما من صبحای زود حتی دلم نمیخوام بیدار بشم نمیدونم شاید بگین افسرده ام اما من نمی دونم هیچی روح منو ارضا نمیکنه چی منو شاد میکنه نمی دونم خیلی پوچم دلم میخواد این دانشگاه مزخرف تموم شه فقط