2777
2789
عنوان

حق با کیه

122 بازدید | 24 پست

باردارم شوهرم صبح عدسی گذاشته بود رو گاز بپزه منم تخم مرغ آب‌پز گذاشتم بعد هی میگفت من میرم حواست ب عدسی باشه و ... من گفتم خودت گذاشتی من چه بدونم کی خاموش کنم تایم بگو گفت چک کن حجم آبش کم شد 

بعد میرفت اتاقش کیفشو بردارم زیر زبون هی میگفت ای بر اونیکه تورو کاشته و زاییده ( منظورش این بود بر اونیکه تو رو کاشته و زاییده لعنت ، یعنی پدر و مادر ) 

منم پدرم ۱۵ ساله فوت شده و تا حالا چه پدرم زنده بود چه مرحوم شده تا حالا کسی جز با احترام اسم پدرمو نیاورده 

حسابی قاطی کردم فحش کشش کردم گفتم معلوم نیست از کدوم جهنم دره ای پیدات شده نه پدر مرحوم منو دیدی نه چیزی خیلی 💩 میخوری بد و بیراه بگی و قابلمه عدسی رو بردم تو سینک خالی کنم ک اومد نذاشت 

بنظرتون خیلی جوشی ام و زیاده روی کردم یا حق داشتم اخه دیروزم از این حرفای مفت میزد حساسیت ب خرج ندادم ک بدتر نکنه دیدم خیال کرده عادیه برام

فقط 5 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

یعنی نمیدونی زیر عدسی را کی خاموش کنی؟

خب استباه کردی دیگه در واقع لجبازی

اونم نباید حرف اشتباه میزد

میخام ب خانواده تم هیچی نگم برعکس همیشه اروم اروم وسایلامو جمع کنم ی روز مونده ب رفتن برم چمدون بخرم بریزم توش و برم ،بابا اگر سر کار بود مهم نیست مامانم سر کارش بود مهم نیست خانواده بودن نبودن دیدم ندیدم مهم نیست  میخام بدون ندیدن و خداحافظی کردن برم ،من اومدم ک سال اخر قشنگی داشته باشیم خیلی تلاش کردم و قشنگ هم ساختم اونا بلد نبودن قشنگی بسازن دل شکستن،اینجا ک نوشتم برای کسی ننوشتم برای خودم نوشتم چون چندین بار در طول روز امضای خودمو میخونم و هر قسمتش ی غم و شادی را یادم کیاره ک باید بمونه، ...غمگین ترین تصمیم مهاجرت بود ک خیلی طول کشید تا بپذیرم و برم دنبالش،ولی الان بابت اون تصمیم غمگین طولانی خوشحالترین و شکرگذارترینم،خوشحالم ک در کنار اصیلترین دیندارترین غیورترین فرزندان کوروش💔 نخواهم زیست *امروز دلم خواست بنویسم نزدیک ب پانزده ساله منتظرم امروز ک روزها را شمردم دلم ب حال خودم سوخت پونزده ساااال هرشب انتظار و دعا و نذر و نیاز و شکست ...دعام کنید حتی الانم با ناامیدی و خستگی نوشتم دعام کنید یعنی تموم میشه این انتظار یا اینکه من تموم میشم؟ امروز هفده مهر نذر حدیث کسا برداشتم برای انتظار میدونم ک پشت این میام مینویسم انتظار پونزده ساله من ب لطف پنج تن آل عبا تموم شد و همه چیز اونجور ک میخاستم با خوشحالی و رضایت و برکت سر اومد💕😍یادتونه اول پروفایلم نوشته بودم از سگ کمتر و اینا؟ب خاطر امتحانم نوشته بودم،اون آزمون به سر رسید با موفقیت بزرگ و خوشحالی و خوشگذرونی بزرگتر و خاطرات شیرین تر به پایان رسید♥️اونقدر شیرین ک شب ازمون مصاحبه ام اوکی شد،و تا چند روز دیگه دختر زیبای گیسو کمند چشم تیله ای می‌ره ب هامبورگ زیبا💌😅بزنید دست قشنگه را،ماشالله لاحول و لا قوة الا بالله آل‌علی العظیم استغفرالله ربی و اتوب و الیه هیچوقت از اینا ننوشتم ولی الان دلم میخاد بنویسم♥️💝😌

دیروز خط قرمزات رو تعیین میکردی تا کار به اینجا نرسه

دوساله دارم خط قرمز تعیین میکنم دیگه یمدته میزنم ب بی خیالی ک فکر نکنه حساسم 


فقط 5 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
فعال و زرنگ عصبانی هم میشهاجتماعیاهل مسافرتدست و دلباز هست تا حدودیگرم مزاجدرسته؟ رنگ پوستش هم بگو

سفید گلبهی با موهای بور که بعضی وقتا رنگ پوستش مثل خاک میشه 

البته مزاجش رو دکتر دموی بلغمی تشخیص داده بود 

فقط 5 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792