ممنون عزیزمممممم
ولی همش حس میکنم من گناهکارم
نمیدونم چرا
با کاراش بهم عذاب وجدان میده
اون دوستش که باهاش خیلیی صمیمی بود بعد اون به من پناه اورد و با من صمیمی شد
امروز منو بغل کرد دوستش و باهم حرف نمیزنن ابمیوه دوستم ریخت زمین و به کفش اونم خورد اونم دنبال بهونه بود با لبخند با دوستم حرف میزد و دوستم هم عادی جوابشو میداد اونجور نیست که تیکه اینا بندازه
بعد چند دقیقه دیدم چشاش پر اشک شده نمیدونم چرا
حس میکنم چون منو بغل کرد بخاطر اونه ولی فک کنم اون ندیدید
شایدم یاد قدیما افتاد که با دوستش حرف میزد
نمیدونم
شاید هم اون کارو کرد که به من عذاب وجدان بده
با اینکه قهریم ولی بعضی اوقات که با دوستش حرف میزنه خیلی مهربونه و یجورایی لاس میزنه باهاش
ولی با من.....