خوب قربانت برادرتم درست انتخاب نکرده زنی که تو عقد جدا شده نه درکی از زندگی مشترک داره نه بچه داری.نمیگم مقصره ولی اگه برادرت یه زن مناسب شرایطش انتخاب میکرد شاید اینطوری نمیشد.
در مورد دوستمم ببین ما هیچکدوم تو زندگی هم نیستیم ولی من حتی عکسای تینیجری اونو نداشتم همین خودش گویاست. چیزی که تو عکساش واضح بود این بود که تو اون سن بحرانی بلوغ حق فردیت داشته! که خودش باشه! که حداقل یکی از والدین براش ارزش و اهمیت قایل میشده. در حالی که من همچین حق و ارزشی نداشتم. قطعا اونم به نوع دیگه ای ضربه دیده ولی از من سالمتر بزرگ تر شده که تو خونه مون دعوا نبود ولی بدترش بود.
من تو رو یادمه خانواده همسرت خیلی اذیتت میکردن
عزیزم تو که ۱۰ سال بودی ۶ ماه دیگه هم روش بشه ۱۰ سال و شش ماه
با این روش که تو بری بعدا به مشکل میخوری گذر پوست به دباغ خونه میفته
نه برنگرد
با توجه به تاپیک قبلیت، میخواد فقط حامله ات کنه
برای ادم مطلقه با بچه اونم دو تا پسر
مگه جای انتخاب درست هست .
ادم تا مجرده باید انتخاب درست کنه بعدش شرایط سخت تره قطعا به هصوص با بچه ها
کدوم‌زن خوب و عالی میرفت زن برادرم میشد با دو‌تا پسر بچه توی خونه اش؟!
والا خواستیم یک زن مطلقه با بچه بگیریم براش اونم میگفتن فردا شاید بچه ها با هم نساختن و ...
کلا به نظر من زندگی اولش مدیریت میکرد و زن احمقش کمی به خاطر بچه هاش کوتاه میوند بهتر بود .
الان شوهر کرده و فقط ماهی یک بار میتونه پسراشو ببینه
اون زمان یکی پسراشو میخواست توی مهمونی بوس کنه خانم بهش برمیخورد و ... الان کوش؟!!
عرضه نداشت پسراشو بزرگ‌کنه و گذاشتشون پیش برادرم ؛ مردی که میگفت بد است . خوب یکی نیست به این هوس باز بگه درسته الان خوب داری ارضا میشی ولی ایا پسر ۸ سالت با خشتک پاره و گرسنه میره مدرسه توی پدر سوخته یک‌ورت هم نیست ؟!
خدا لعنت کنه پدر و مادرهایی که فقط بلدن بزان
به برادرم همین لعنت گفتم
۱۰ساله باهاش زیر یه سقف بودی.به ننه من غریبم بازیاش گوش نکن،طلاقتو بگیر.آدم نمیشه،مسخواست تو این ده سال درست میشد
هییییییچ پوقعیت بهتری در کار نیست اون هم با یک دختربچه که داری!
عقلت کجاست؟!
کی رو میخوای بیاری بالای سر دختر بچه که ازش مطمئن باشی؟!
مردها برای بچه خودشون پدری نمیکنند برای بچه‌ی زنشون پدری کنند؟! اون هم تو ایران؟!
گول استثناءها رو نخور!
خواهش می کنم عزیزم
زندگی مادربزرگمو قبلاتو نی نی سایت با یه کاربری دیگه نوشته بودم خیلی زندگی سختی داشته اگه دوست داشتی بخون
خودمم نه برنگشتم اخه زندگی من هیییچ راه برگشتی نداشت شوهرسابقم شیشه مصرف می کرد و زندگیمون کلا مختل شده بود شما بگو یه چیز مثبت نداشت که بخام دلموبهش خوش کنم و برگردم سرکارنمی رفت خرج خوردن نداشتیم هفته به هفته خونه نمیومدگوشیش هم خاموش وقتی هم که میومد و ازش می پرسیدم یه هفته بی خبر بدون اینکه یه هزارتومنی بهم پول داده باشی کجابودی می گفت به تومربوط تو غلط می کنی تو کارمن فضولی می کنی و فوش و دعوا وکتک زدن در حد مرگ می زد اون اواخر قمارهم می کرد و مشروبم می خورد و تازه افتاده بودبه دزدی کردن و ....اصلااااا از اون کالبد انسانی خارج شده بودو شکل حیوانات شده بود چه ازنظر ظاهری چه ازنظر اخلاقی هرچند که هنوزم همونه
اونایی هم که بهم می گفتندبرگرد بخاطر بچه برگرد واینا نفسشون ازجای گرم بلند می شد نمی دونستند من تو جهنم واقعی بود و دخترمم داشت باخودم توهمون جهنم می سوخت
تازه وقتی من جداشدم شرایط خوبی مثل شما نداشتم نه خونه ای نه ماشینی نه پس اندازی حدود۱۵۰ گرم طلا داشتم که اونم به زور و با کتک کم کم ازم گرفته بود و فروخته بود
من بی هیچی با یه بچه برگشتم خونه ی پدرم مهریه روهم قسط بندی کردند هر۸ماه یه سکه و برای دخترم هم نفقه ی ناچیز گذاشتند که اوناروهم نداد یه سکه پیش قسط دادوبعدش رفت که رفت هیچ آدرس و رد و نشونی هم ازش ندارم
تازه شرایط شما برای طلاق خیلی خوبه خداروشکرکن که خونه و ماشین داری اگرم شاغل باشی که عالیه
به این فکر کن که مجدد ازدواج کنی ولی بفهمی شوهر اولت اخلاقاش خیلی بهتر بود و خیلی بیشتر دوستت داشت،
به این فکر کن که بچه ات یه نامادری بیاد بالا سرش و هر روز کارش بشه گریه و زاری و اون موقع بگی کاش خودم بالا سرش بودم...
یا اینکه بچه ات با تو باشه و ناپدری باهاش بد رفتاری کنه و بگی ای کاش پدر خودش بالا سرش بود...
خیلی داری برای طلاق عجله میکنی
