ببخشیدا ولی توروخدا برگرد🥺دلم برای شوهرت سوخت گناه داره
حس میکنم خوشبخت میشی🤍 دوباره برگرد دونیادوروزه
یک باور لط قدیم رایج بود که شب عروسی پایان همه سختی ها و‌تنهایی هاست و اگه یادت باشه اکثر سریالها و‌فیلم هامون با عروسی تموم میشد که به مخاطب بگه همه چی به خوبی تموم شد .
الان دیگه همه فهمیدیم عروسی پایان کار و پایان سختی ها نیست .
الان همه کوتاه فکرها میگن طلاق . انگار بعد طلاق همه سختی ها تموم میشه و خودت و بچت در ارامش محض خواهید بود .
چند ساله دیگه بالاخره همه میفهمن اینم دروغه و فریب .
درسته خیلی مطلقه ها ظاهرا خودشونو موفق و‌شاد نشون میدن ولی فقط خدا میدونه چند درصد واقعا بعد طلاق به اون در سبز ارامش رسیدند .
من برادرم با زنش مشکل داشت و‌هر ماه جنگ و دعوا
دو پسر داشتن
طلاق گرفت که بچه هاش در جنگ و دعوا بزرگ نشن
الان دو ساله مجدد ازدواج کرده
من به عنوان عمه بچه ها و یک‌انسان وقتی درد دل بچه ها و روحیه و مشکلاتشونو میبینم میگم صد رحمت به جنگ و دعوای پدر و مادرشون
نامادری با بدجنسی عرت نفس بچه ها گرفته . بچه هاش واقعا متفاوت شدن در فامیل
افسرده و مضطرب
زمانی که مادرشون بود خیلی بهتر بودن .جزئیات مفصله . حداقل مادرشون بود یک شب جنگ بود در ماه و۲۹ روز کنار پدر و مادر بودن . الان نامادری یک سنگدل وحشتناکه .هر وقت شرایط بچه ها میبینم دلم کباب میشه .
بهش کفتی حق طلاق بده برگردم
ولی دورش زدی
این کارتو دوست نداشتم
یه فرصت بده
باور غلط اول :
بعد عروسی خوشبختی و خیر و خوبی است !
باور غلط دوم
بعد طلاق خوشبختی و خیر و خوبی منتظرت نشسته !
هر دو غلطه
سلام
خیلی قاضی ها کلا اعتقادی به اجرت المثل ندارن
میگن ظرف شستی و ...مگه نیتت دستمزد گرفتن بوده و ...میگن مرد بدبخت وسایل خریده و‌تو نثلا اشپزی کردی حالا دستمزد میخواهی ؟!
اینا حرفای قاضی من بود .
منم کلی مقاومت و ...
اخرش بابت ۱۷ سال فقط چهل میلیون برام تعیین کرد .
البته میتونستم اعتراض بزنم که دیگه آشتی کردیم
جدیدا قاضی ها طرف مردها شدند . قبلا تا حدی طرف مردها بودند ولی حداقل در مسائل مالی کمی حق به زن میدادن
دوستم ۱۵ سال پیش طلاق گرفت همراهش بودم واقعا خیلی الان نگاه قاضی ها به زن ها بدبینانه شده . انگار زنها همه دنبال تیغ زدن شوهراشون هستند .
الانم که دارن مهریه میارن پایین و ....عندالاستطاعه و ...میکنن
همون دوستم ۱۵ سال پیش طلاق گرفت شوهرش و خودش معلم بودن .
اواخر زندگی مشترکش کلی چالش و حنگ بود . تصمیم گرفتن طلاق بگیرن .
۱۳ سال مجرد موند چون خواستگار خوبی نداشت . درس خوند و خونه خرید و بینی عمل کرد و ...
از دور همه فکر میکردن چه خوبه و خوشه
ولی من صمیمی بودم باهاش حسرت یک‌بچه و جوونی تلف شده داشت ته ته دلش پر غم بود . اخرش با یک مرد فقیر جوون ازدواج کرد الانم یک دختر نوزاد داره . الانم چالش هایی داره با شوهر جدیدش و از دست اینم حرص میخوره
ولی دیگه نمیخاد طلاق بگیره چون میترسه از طلاق دوم و فهمیده بعدش طلاق همچین گل و بلبل نیست . سعی میکنه مدیریت کنه مشکلات زندگی رو
یه فرصت به خودت و زندگیت بده شاید ب فرض نادر درست شد.. اینجوری دیگه هیچوقت از طلاقت پشیمون نمیشی.. هرجا از سختی زندگی نامید شدی دیگه خودتو سرزنش نمیکنی ک چرا یه فرصت ب خودم و زندگیم ندادم حداقل بخاطرت دخترت... بعده طلاق هیچی در انتظارت نیس... الان ازدواج ب قدری سخت شده شرایطش ک دیگه دخترم نمیگیرن.. چه برسه یه زن بیوه بچه دارو... خلاصشو بگم ک آمار ازدواج خیلی پایین اومده... شرایط اقتصادی سخت شده حتی اگه خونواده حمایتگرم داشته باشی باز کم میاری.. از نظر مالی هم ساپورت باشی از نظر تنهایی و عاطفی کم میاری.. دوروبرم دیدم که میگم.
ببین کسی که اختلال دو قطبی داره، خوب میشه یا نه؟
بچه ننه بودنش خوب میشه یا نه؟
بی عرضه بودنش خوب میشه یا نه؟
تمام اون چیزایی که برات سوه بود عذاب، حتی اون ریز ریزااااا،تول میشن یا نه؟
میدونی چرا دارم میپریم؟
چون بری سر خونه زندگیت این موارد، بزرگتر دیده میشن و شما خسنه تر و ناتوان تر،
حالا بشین قضاوت کن، برگردی یا برنگردی،
تازه الان یه مساله دیگه هم هست، اهل این هست که کاری که باهاش کردیو ایشون نامردی میدونه، تلافی نکنه؟
کاری نکنه همون چیزی که ازش گرفتیو، با خیلی چیزای دیگه و عذاب دادنت نگیره پرتت کنه بیرون؟
