2777
2789
عنوان

جلسه خواستگاری چی بگیم (آموزش)

| مشاهده متن کامل بحث + 1102 بازدید | 202 پست

بیوگرافی

- سن

- تحصیلات

- تعداد فرزندان و تاهل آنها

- شغل والدین

شکل گیری گذشته تا کنون

گفتن اینکه در فلان مدرسه درس خوندم تاثیری در زندگی ندارد اما اینکه از وقتی کتاب فلانی رو خوندم، نگرشم عوض شد قطعا میتونه تاثیر گذار باشه یا اینکه مثلا وقتی پدرم به رحمت خدا رفت، به نماز خوندنم اهمیت بیشتری دادم یا اینکه من توی زندگیم درس خیلی برام مهم بوده و همیشه درس میخوندم و الان هم درس برام اهمیت زیادی داره

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

سلامت جسمی و روانی

  • سوال: بیماری لک و پیس مبتلا شدم، یعنی در واقع ظاهر پوست من دچار از بین رفتن رنگدانه های خود شده است، و بروز این بیماری در اوج دوران جوانی برایم مسئله بسیار بزرگ وحتی تبدیل به یک بحران در زندگی ام شده است، شکر خدا این بیماری در ظاهر من که در معرض عموم است یعنی مچ دست وصورتم نیست واین مسئله باعث شد که من در این دو سال برای درمان خود خیلی تلاش میکنم، و الان نیز روند بهبودی را دارم. چه زمانی باید آن را برای خواستگارم بگویم؟
  • جواب: اولا این مسئله از منظر مرد آنقدر وحشتناک نیست که شما را اینقدر مبتلا کرده است ثانیا اکنون که قصد مراجعه مجدد برای پیگیری خواستگاری را کرده است، وقت مناسبی ست و لازم است خودت به خودش بگویی (یعنی مسایلی این چنینی که ممکن است مادر یا بستگان پسر بخواهند با نظر و دخالت خود مسیر را تغییر دهند لازم است به پسر گفته شود و خود پسر تصمیم بگیرد که مسئله را با خانواده اش مطرح بکند یا نکند) و در گفتن به این نکات توجه کن: 1 - توضیح بده چرا در جلسه اول نگفته ای و اینکه چون نظر اولیه شما مشخص نبود نیازی به مطرح کردنش ندیدم ولی قصد پنهان کردن نداشتم و ندارم و این را در شناخت زن و مرد از همدیگر ضروری می دانم 2 - بزرگ و وحشتناک نشان نده (مثلا نگویی یک مسئله‌ای هست نمی دانم چطور بگویم و ... ) 3 - با همه جزئیات و وسعتش توضیح بده (چقدر است، چه نمایی دارد، کجاهای بدن است، چه علایم و آثار همراهی دارد و ...) 4 - بگو که برای مشاهده آن و یا مراجعه و مشورت با پزشک هیچ منعی ندارم و اگر شما لازم بدانید موافقت دارم (می توانید تصویر آنرا نشانش بدهید یا حتی قسمتی از بدنتان که در معرض تر است را جواز شرعی دارید در صورت درخواست پسر برای یک نگاه نشان دهید)
  • من شش سال ازدواج کردم و مشکل نازایی دارم. همسرم مدام سرکوفت به من می زنه. میگه تو همش ضرری. هرچی درمیارم، پول دعوا و دکتر میدم.
  • الان که دیگه کلا زوم کرده رو خانمای چاق. کلا هرجا زن چاق میبینه عین بز نگا میکنه و حتی تو خونه تعریفم میکنه تازگیا به منم گیر میده و ازم ایراد میگیره. من ۱۵۹سانتم ۵۲ کیلو مدام میگه لاغری با.سن نداری. امروز دیگه به رنگ پوستمم گیر داده و میگفت نمیشد یه کم سفیدتر بودی
  • تو جیب جلیقه ی شوهرم دندون مصنوعی پبدا کردم. خیلی جا خوردم دندونای بالاش عقبیا مصنوعیه ولی بهم نگفته
  • با امروز روز چهارمه که یک کلمه م حرف نزده چرا؟ چون پسر عموش ازدواج کرده با کی؟ با یه دختر قد بلند و تپل. از نظر شوهر کوته فکرم من قدم کوتاهه. نمیگم قدم کوتاه نیست ۱۵۸ م اما این دست خودمم نیست و هیچ مشکلی نداشتم ب این قدم. شوهر من هر دفعه یکی میبینه که قدش و هیکلش خوبه تا چندین روز میره تو لاک خودش و حرف نمیزنه و من میفهمم چشه.
  • اوایل به بدنم گیر میداد همش بهم می‌گفت خرس یا می‌گفت زیاد میخوری یا به سلولیت پشت پام گیر میداد. من قدم ۱۷۰ عه وزنمم ۷۲. سایز لباسامم ۴۲ هست. یه بدن نرمال دارم ولی آنقدر گفت که از بدنم دیگه خوشم نمیومد.
  • دست و پام اکثر مواقع سرده و وقتی استرس میگیرم، بدتر هم میشم
  • دوماهه عقد كرديم ميل جنسى همسرم بسيار پايينه. هفته پيش منزل مادرشون بوديم فكر كردن من خوابم. شوهرم به مادرش گفت مادر بذار من بگم بهش، بلاخره كه ميفهمه وقت عمل دارم. مادرش ميگفت نه، الان وقتش نيست هر وقت رفتين خونه خودتون بعدا بهش ميگی. خودم شب از زير زبونش كشيدم فهميدم واريكوسل گريد 3 داره و دكتر گفته اسپرم بارور ندارى و اگر هم بارور شه معلوليت داره. خيلى شوكه شدم كه مسئله به اين مهمى رو از من مخفى كردن. میخوام طلاق بگیرم
  • اعتماد به نفسم رو گرفته. از اوایل آشناییمون میگفت کاش چشمات سبز بود، کاش موهات فر بود، از اندامم ایراد میگیره، من خیلی چاق و لاغر شدم سینه‌هام خیلی کم افتاده شدن. میگه شبیه زنای شیرده شدی.
  • من ۱ ساله تنبلی تخمدان دارم و به دلیل همین ریزش مو گرفتم. یه مدته بخاطر قرصایی که مصرف میکنم بهتر شده ولی در نهایت موهام کم پشته. زشوهرم میگه کاش از اول میدونستم
  • تا الان ده بار زده تو سرم با اینکه سن کم ازدواج کردم و هنوز الان ۲۲ سالمه میگه همش چرا سینه هات کوچیکن، من بزرگ دوست دارم. اونجات سیاهه موهات وزه و بدنت ترک ترکه
  • روی بدنم ترک پوستی دارم و بعد ازدواج دائم میگه که اگه میدونستم تو رو نمیگرفتم
  • شوهرم بدون ریش خیلی زشته و من بعد از عقد، بدون ریشش رو دیدم.
  • از اندامم ایراد میگیره من چاق نیستم و ده کیلو اضافه دارم بخاطرش دارم قرص لاغری میخورم. همش بهم سرکوفت میزنه 65کیلوم قدم 159
  • بهم میگه فرم انگشتای پات زشته. کف پاهات زبره. چاقی. صورتت چرا پر از جوش و چاله. چرا صورتت تیره شده. دستات سفید و تپل نیست. ناخونات بلند نیست.
  • همیشه میگه بریم لیزر و دکتر پوست چون من از پوستت راضی نیستم (فقط چهار پنج تا جای جوش دارم رو صورت)
  • دلم بچه میخواد ولی همسرم مشکل داره و نمیره عمل کنه به این بهونه که پول ندارم و هرماه میندازتش ماه بعد و ماه بعدم دوباره میگه بذار ماه بعد.
  • شوهرم وسواس داره مخصوصا بعد از رابطه جنسی کاری می‌کنه دوست دارم از دستش جیغ بزنم و گریه کنم. مثل ناظم مدرسه داد میزنه. دست به اینجا نزن. دست به قفل در نزن. پاهات کثیفه اینجا نرو اگه دمپایی پام نباشه و از جایی رد بشم باید حتما اونجا رو بشورم در حالیکه دستمم کثیف نیست ها بعد برم حموم، میاد در حموم میگه خودت رو با تاید بشور

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

 (1) اعتقادات

دختر و پسر باید 1- اعتقادات خود رو توضیح بدن و اینکه چقدر به انجام احکام معتقد هستن. 2- انتظاراتشون از اعتقادات همسر مطلبوبشون چیه. 3. میزان اهمیتی که به اعتقادات میدم و چقدر انجام دادن یا ندادن آن توسط خودم یا همسرم در زندگیم تاثیر داره.

همچینی مواردی که دختر و پسر میتواندد راجبش توضیح دهند:

  •  چگونگی انجام احکام الهی مثل نماز، روزه، خمس، زکات، غسل و میزان اهمیت دهی به آن
  •  حضور یا عدم حضور در مراسمات دعا مانند ندبه و زیارت عاشورا، دعای عرفه، دعای کمیل، جلسه قران و...
  •  حضور در نماز جمعه، نماز جماعت، اعتکاف
  •  حضور یا عدم حضور در هیئت های محرم یا شب های قدر
  •  شرکت در سفرهای زیارتی مثل کربلا، مشهد، امام زاده ها و..
  •  چگونگی عملکردم در شهادت ائمه و نحوه‌ی لباس پوشیدنم
  •  میزان علاقه ام به موسیقی گوش کردن و دیدگاهم نسبت به آن
  •  چگونگی اعتقادم به معاد
  •  عضویت در بسیج و میزان عملکردم
  •  دیدگاهم نسبت به رهبری و نظام
  •  دیدگاهم نسبت به شهدا و ارادتم به آنها
  •  نحوه ی اعتقادم به حلال و حرومی
  • اعتقادم به اصولگرا یا اطلاح طلب ها
  • شرکت در مراسمات سیاسی مثل راهپیمایی، شرکت در انتخابات

اینکه فرد بگه من فرد معتقدی هستم و به احکام دینی پایبند هستم، جمله ی مبهمی هست. فرد باید برای مخاطب با جزیئات توضیح دهد. زیادن افرادی که میگن ما عاشق خداییم ولی هیچ تقیدی در رعایت و انجام احکام الهی ندارند. زنی شاکی بود که شوهرش وقت خواستگاری او را فریب داده و گفته مهمترین چیز در زندگیم ایمان به خداست. حالا که ازدواج کردیم میبینم نه نماز میخونه، نه روزه میگیره. مرد هم میگفت از نظر من ایمان به خدا یعنی حق کسی رو ضایع نکنی. از نظر من بقیه چیزها ساخته ی روحانیون هست و هیچ جایگاهی در ایمان به خدا ندارد.

ممکنه فردی اعتقاد داشته باشه که ایمان هر کس به خودش مربوط هست. اینکه نماز بخونه یا نخونه به خودش مربوطه. حتی اگه چینین اعتقادی داره باید بگه

درگیری های زن و شوهر پس از ازدواج مانند نمونه های زیر به دلیل غفلت از گفت و گو درباره این مباحث هست:

  • به خدا و پیامبر اعتقاد نداره، نماز نمیخونه، روزه نمیگیره، با خمس و زکات مخالفه، گرون فروشی میکنه و رشوه میگیره.
  • من توان جسمیش رو ندارم که بخوام روزه بگیرم. ۴یا ۵ روزه بگیرم بعدش دچار مشکل میشم. برای همین بینش استراحت میکنم. نامزدم احساس میکنم خوشش نمیاد؛ مثلا گفت میخوای بخوابی؟ گفتم نه هنوز نماز نخوندم با یه لحنی گفت اهوومم هنوز نمازتم نخوندی نه.
  • سه ماه هست که ازدواج کردم شوهرم به نماز و.. اعتقاد نداره و اصرار داره نخونم حتی مسخره هم میکنه؛ مثلاً سر نماز مهرم رو برمیداره و این کارا رو میکنه که نخونم ولی من از سن تکلیف مرتب میخونم و نمیخوام به خاطر کارای این احمق بذارم کنار حتی بعد رابطه میرم حموم غسل میکنم و سریع میخونم ولی متاسفانه چند روزه گیر میده و نمیذاره حمام برم؛ مثلاً آخر شب بعد از رابطه میگه صدای دوش نمی زاره بخوابم. بهانه میاره و منم نماز صبحم قضا میشه. خیلی عذاب وجدان دارم.
  • آهنگ میخوندم میگه باریکلا آهنگ هم میخونی. از کجا یاد گرفتی. از نظرش آهنگ گوش دادن ممنوعه
  • زنم در جلسه خواستگاری گفته بود که نماز می خونم ولی بعد از ازدواج فهمیدم که برای نماز سهل انگاره و اوایل با تذکر من نماز می خوند و حالا که مدتی گذشته وقتی می پرسم نماز خوندی یا نه، ناراحت می شه یا به دروغ میگه که خوندم. کاش پرسیده بودم که چقدر به نمازش اهمیت میده، چطوری میخونه، اول وقت میخونه یا نه، چقدر برای نماز خوندن اصرار داره. اگه نماز ظهر رو میخونه، صبح هم میخونه؟
  • نمیذاره نماز بخونم میگه زشته و خونواده م مسخره‌ت میکنن.
  • چند بار سر این که چرا نمازم اول وقت نخوندم، باهم دعوای شدید کرده.
  • یه خط قران بلد نیست بخونه. اصلا دعا توی زندگیش نخونده. تا حالا مفاتیح توی دستش نگرفته. زیارت عاشورا رو بلد نیست بخونه. اعتقادی به شب های مقدس قدر نداره و من باید تنها برم. عزاداری محرم رو با اصرار من میاد. من دوست داشتم با شوهری ازدواج کنم که قلبش وقتی صدای هئیت میاد بتپه. با اینکه در رفاه کاملم و شوهرم رو دوست دارم ولی از زندگیم راضی نیستم.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

(2) اعتقادات

  • ما توی اقدام برای بچه دار شدن هستیم ولی شوهرم بعد از رابطه جنسی غسل نمیکنه و با همون نجاست باز برای بچه دار شدن اقدام میکنه. میگم مرد نجس هستی. اصلا براش مهم نیست.
  • من بعد هر رابطه باید سریع غسل کنم اگه نرم حالم خیلی بده نمازام قضا شه ناراحتم میکنه ولی همسرم همش غر میزنه چرا میری حموم. من بازم میخوام. باید ازم بپرسی.
  • دخترم دوسالشه فکر کردم میتونم از پوشک بگیرم الان میبینم نمیگه و هنوز زوده. رو فرشام جیش کرده و نجسه. الان میخوام پوشکش کنم تا یه سال دیگه. به شوهرم میگم فرش ها رو بده بشورن و شوهرم میگه باز یکسال دیگه نجست میکنه نمیخوا بشورن. مرد حسابی چطوری من باید یکسال تو نجاست زندگی کنم.
  • هرچی میشه میگه برم دعا بگیرم تا مشکل حل شه. اینم نره مادرش میگه برو دعا بگیر. چیکار کنم از سرش بیفته هرچقد میگم ربطی نداره، ادم باید خودش دعا کنه و اگه بری پیش دعا نویس اصلا ب خدا انگار ایمان نداری قبول نمیکنه
  • هر سال با خانوادم میرم کربلا. بابام با دوستاش اونجا موکب دارن. امسال متاهل هستم. شوهرم مخالف بود برم. به کربلا و کلا ائمه اعتقاد نداره. برادرم امسال مریض شد بعد دیگه خانوادم نذر کردن حتما ببرنش. خیلی دوست داشتم برم دیگه به زور رضایت داد رفتم. از پری روز که برگشتم پاهام تاول زدن و عرق سوز شدم نمیتونم خوب راه برم. بعد که دیدم دعوا و تیکه و مسخره که سیاه شدی، داغون شدی، گوه شدی و این حرفا براش پیرهن آوردم. سوغاتی اصلا نگاش نکرد پرتش داد یه گوشه. گفت از اینا نمیپوشم دیشبم حنا گذاشتم کف پام واسه تاول میگه بوی گوه گرفتی. تو اتاق نخوابید جرات ندارم جلوش راه برم عصبی میشه. میگه رفتی شل و پل شدی. یه زیارت قبولی بم نگفت. همش دعوا و بی محلی و تیکه خیلی رومخمه. نمیذاره هیچوقت از رادیو موقع اذان نیایش گوش بدم. از وقتی که زن این بی دین شدم نذاشته یه زیارت عاشورا بخونم
  • دیشب سالگرد عقدمون بود من براش کادو و کیک خریده بودم، وقتی من رو دید قاطی کرد کلی غر سر من زد که اخه تو محرم مگه کیک میخرن
  •  دو شب پیش تولد بچه برادرش بود. گفت بیا بریم، من گفتم محرمه و گناه داره، اون گفت اگه نیای من میرم و زنگ زدم مادر شوهرم اونم جای اینکه همه چیز رو درست کنه، زد بدترش کرد، برداشته میگه تو سربخودی و این حرفا بعدم بدون خداحافظی قطع کرد.
  •  تمام ماه صفر و محرم رو مشکی میپوشه و عزا داره در حالی که ما فقط دهه اول رو عزاداریم.
  • واسه پایان دوره آموزشی سربازیش جشن گرفتم و کلی ذوق داشتم ولی گفت باید برم هیئت خانوم فاطمه زهرا و من هرچی دارم از اون دارم و تنهام گذاشت
  • ماه رمضون روزه گرفتم امروز هم شب عید هست ولی شوهرم فطریه م رو نمیده پول هم داره اما نمیده. کلا شوهر من اعتقاداتی به هیچی نداره.
  • خیلی فضوله سرش تو زندگی این و اونه. خیلی اهل غیبت کردنه و پخش کردن اخبار زندگی مردم
  • من خیلی به حلال و حروم معتقدم ولی شوهرم اینجوری نیست و همش اعصابم رو خورد میکنه. نمیدونم چیکارش کنم. اصلا براش اهمیت نداره؛ مثلا الان تو کافه قلیون کشیدیم گفتم یه اسموتی هم بیاره. یه آقا آورد بعد موقع حساب کردن خانومه حساب کرد و نمیدونست اسموتی داریم و حساب نکرده بود. جلو در خونه رسید رو دیدیم و فهمیدیم. به شوهرم گیر دادم برو حسابش کن گفت به من چه اون نکشیده دیگه
  • داشتیم با ماشین میرفتیم جایی. یه جا عروسی بود. لر بودن. محلی میرقصیدن. همسرم گفت بریم نزدیک نگا کنیم. با ماشین رفتیم وایسادیم یه کم نگا کردیم گفت خب بریم زنا نیستن، فایده نداره. رقص زنا قشنگه. بعدم گفت عروسی بدون زنا بی فایدست. خیلی ناراحتم. اخلاقای خوب زیاد داره ولی گاهی از اینجور حرفاش خیلی ناراحت میشم

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

ارتباط با محرم


دختر و پسر توضیح بدهند ارتباطشون با محارم به چه شکل هستند

  • عموم از صورتم گاز میگرفت و قلقکم میداد شوهرم بدش میاد که عموم باهام شوخی میکنه.
  • شوهرم با خاله اش که تقریبا هم سن خودشه خیلی زباد صمیمیه. در حدی که تو چت بهش نفسم و اینا میگه. دیروز یواشکی پیاماشون رو خوندم خیلی بهم برخورد آخه چرا یکی باید باخالهش با این لحن حرف بزنه
  • رابطه مادرشوهرم و شوهرم حرصم رو در اورده. یچیزی فراتر از حس مادرانه و این حرفاست. صبح پا میشه سلام صبح بخیر عشقم و فلان زنگ میزنه. ظهر یبار زنگ میزنه. فرت و فرت پیام دوست دارم و... پیام میده شوهرم خوابه یا جوابش رو نمیده زنگ میزنه به من برو بهش بگو جوابم رو بده یا چرا جواب پیام من رو نداده یجوریم میگه انگار من مثلا گفتم جواب نده. میگه گوشیش دست تو نیست؟ میگم نه. میگه گفتم شاید دست تو باشه. شب هم که قشنگ نیم ساعت یه ساعت یه ریز اتفاق های کل روز رو تعریف میکنه و یه ربعم دوست دارم و فلان تا شب بخیر بگن.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

رعایت حریم محرم و نامحرم (1)

مرد امنیت بخش، مردی ست که در تمامی معاشرت های حقیقی و مجازی خود حریم نگه می دارد، از برخوردهای ناشایست اجتناب میکند، از تبادلات پست و بی ارزش پرهیز می کند، در جمع فامیل با ادب و عزت ظاهر میشود، برای افراد خانواده اش خاطر امن و راحتی روان فراهم میکند. در حضور اعضاء خانواده ارتباط یا فعالیت مؤدبانه و حرمت آفرین نشان میدهد و در غیاب آنها کاری نمیکند که اعتماد و امنیت خاطرشان مخدوش شود در محیط های غیر حقیقی همچون عضویت در شبکه های اجتماعی داد و ستد مفید و امن دارد و از هر خطا و خطری دوری میکند. خانمی میگفت وقتی همراه شوهرم همراهش نیستم نگرانیهای مدام دارم که وارد ارتباط عاطفی با غیر همجنسی نشود گرفتار اعتیاد و تدخین نگردد. با افراد آلوده و ناباب تماسی نگیرد، در جمع و گروه ناشایستی عضو نگردد و حتی از فعالیتهایش در محیط های مجازی هم مطمئن و آرام نیستم و هر وقت سرش را در گوشی مشغول میبینم باید تن و بدنم بلرزد که اتفاق ناگواری نیفتد (کتاب زندگی، دکتر حبشی)

مرد امنیت بخش هیچ وقت مجبور به به کار بردن عبارت به من اعتماد کن نیست چون هر وقت آنها را نامطمئن ببیند و در اعتمادشان خللی مشاهده کند به جای به کار بردن دستور به من اعتماد کن زمینه ی فراهم سازی اعتماد اعضاء خانواده اش را مهیا میکند و با تنظیم رفتارش و ایجاد تغییرات امنیت بخش مراقب خیال جمع و خاطر امن آنهاست. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)

مرد امنیت بخش در کنار تعهد درونی خود به چنین اصول و قواعدی مراقب احساس و گمان اطرافیانش نیز هست. این طور نیست که اگر به نظر و عقیده ی خودش فرد مراقب و حریم شناسی هست از خانواده اش انتظار داشته باشد او را بپذیرند و هیچ دغدغه ای به دل راه ندهند، بلکه مدام اثر رفتار و کارکرد خود در معاشرتها و برخوردها را از کسانش می پرسد و دیدگاه و احساس اطرافیانش را ارزیابی می کند؛ مثلا از خانمش میپرسد امروز در جمع بستگان شما رفتاری از من سر زد که موجب رنجش و آزردگی خاطر شما بشود؟ احوالپرسی و مصاحبه و حضورم در میان بستگانت خوش حالت کرد؟ نقص و اشکالی در رفتارم ندیدی؟ چیزی که تو را برنجاند یا والدینت را نسبت به من نگران کند در نحوه ی حضور و برخوردم ظاهر نشد؟ اگر ملاحظه و نکته ای در رفتارم میبینی به من منتقل کن این عبارت خوبیست که به کار بردم؟ نحوه ی نشست و برخاست و غذا خوردن و..... مناسب بود؟ (کتاب زندگی، دکتر حبشی)

  • شوهرم جلوی جاریم شوخی + 18 میکنه. مثلا میگه فلان چیز بزرگش خوبه
  • شوهرم مغازه لباس زنانه داره. برای عید جنس زیاد خریده و میگه سرم شلوغه و کمتر میا خونه. شبام تا ۱۰ اونجاعه. امروز اون طرفا کار داشتم، زد به سرم یه سری بزنم. سر ظهر بود رفتم دیدم سه چهار تا از این دخترای پلنگ اورده اونجا فروشندگی. دوتاشون جمع شده بودن دور صندلیش داشت از توی گوشی کلیپ نشونشون میداد. وضع دخترا فجیع. تو این سرما هم یکی یه بستنی کیم دستشون بود و میخوردن. کرکر خنده و... شوهرم که ذاتا جلف و سبک هست و نیشش تا بناگوش باز بود. اینقدر ذوق میکرد من رو دید شوکه شد. یه چرخی تو مغازه زدم به رو خودش نیاورد زنش هستم. بیشعور آشغال فکر کنم به دخترا گفته مجرده. تا سرگرم مشتری شد از مغازه اومدم بیرون. هرچی تماس گرفت، جواب ندادم. بهم برخورد. جلف گری هاش جونم رو به لبم رسونده.
  • شوهر خاله های من جای پدر من رو دارن. ما رسم داریم که دست بدیم من حتی اجازه ندارم دست بدم. قبلا دست دادم الان اونا دست میارن و من بیچاره گیر کردم این وسط.
  • شوهرم اگه زنی تو خیابون ببینه جلوی من بهشون تیکه میندازه. توی خیابون بودم و شوهرم رو دیدم که با دوستاش سوار ماشینه، شوهرم سرش رو از ماشین کرد بیرون و به یه دختر گفت چطوری؟ چند ماه پیش به یه خانم تو خیابون شماره داده و من فهمیدم و خیلی ارامشم بهم ریخته از اون موقع
  • دیروز برام یه کلیپ فرستاد دختره سرلخت بود و یه تیشرت استین کوتاه پوشیده بود بعد گف فیلمو بیین برم بش شماره بدم؟؟ مغزم صوت کشید گفتم این چ کاریه از ناموس مردم فیلم کرفتی؟؟ انکار کرد گف نه من از جای دیگ فیلم گرفتم خیلی اتفاقی این دختره افتاد!!!! خیلی ناراحت شدم و نگران گفتم هیچوقت نمبخوام بینمت فکر نمیکردم اینحور ادمی باشی.
  • دو روز بعد از عقد من رو برد خونشون. مادرش با تیپ افتضاح بود. بعد نهار سیگار خودش و مادرش خاموش نمیشد. همونجا جلو مادرش گفت ببین من سیگاری ام. مشروب میخورم تا الآنم صد تا دوست دختر داشتم و با همشون رابطه و.... دنیا رو سرم خراب شد که اینقدر وقیحانه اعتراف میکنه.
  • با دختر داییش از بچگی باهم بودن. مادرشوهرم یه بار بهم گفت میخواستیم براش بگیریم. شوهرهم قبول نکرده تو این چند ماه که زندگی میکنیم با هم مرتب زنگ میزنه و چت میکنن. یه بارم بردش پارتی یواشکی. فهمیدم. دعوا کردم. گفت توقع که نداشتی زنم رو ببرم بین او همه لاشی. پشت سر بهش میگه خراب، اونوقت از بوتیکش چند تا چند تا شلوارش بهش میده و پول نمیگیره امروز زنگ زد جلو خودم گفت شلوار دمپا که فرستادی برام، کمرش تنگه زیپش به زور بالا میاد و داشتم خفه میشدم. شوهر بیشرف منم میخندید و مسخره بازی که رژیم بگیر و... باهاش دعوام شد گفتم چه جلف و بی حیایی دوتا تون. چرا شلوار میفرستی براش؟ عصبانی شده میگه میخوا بش بگم بیا باهات دعوا.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

رعایت حریم محرم و نامحرم (2)

  • دیشب دوباره متوجه چتهاش با یه دختر شدم، قیامت بپا کردم. شوهرمم ایندفعه برخلاف دفعه های قبل اصلا اصرار و التماس و معذرت خواهی نکرد. خیلی راحت گفت چیکار کنم؟ وقتی اینهمه دختر خوشگل و رنگارنگ میبینم که واسم عشوه میان چجوری خودم رو کنترل کنم و وسوسه نشم؟ منکه حضرت یوسف نیستم
  • با دوستش و خانمش رفتیم مسافرت. با خانم دوستش شوخی میکرد و کلا خوشمزگی میکرد. دوتاشون همش باهم میخندیدن و من و دوست شوهرمم معمولی رفتار میکردیم. من لجم میگرفت چون دائم شوهرم ی چی میگفت که زنه بخنده. منظور نداره من میشناسمش اما دیگه خییییلی داشت میخندید. منم یواشکی ب شوهرم گفتم خیلی شوخی نکن. اونم به من گفت تو هم زیاد حرف نزن و  بهم میگه تو بیمار روانی هستی. هررری از زندگیم برو بیرون از اون موقع محلم نمیده.
  • دیشب دیدم شوهرم به دوست اجتماعی دخترش پیامش داده (اسم دختره رو گفته بود) اون جواب داده بود (جان) شوهرم گفته بود (تو خیلی برام ارزشت بالاس مثل یک رفیقی برام) دختره نوشته بود (نظر لطفته ممنونم واقعا) شوهرم نوشته بود (قربونت نه تو خیلی با ارزشی برام واقعا کار داشتی زنگم بزن). رفتم رو تماساش دیدم چند روزی یبار بهم زنگ میزد. خلاصه شروع کردم به دعوا خیلی از دیشب گریه کردم حس تو خالی بودن بهم دست داد.ه حرفایی که به من میگه همیشه تو رفیقمی تو با ارزشی برام خیلی راحت به دختره گفته.
  • چه پسر چه دختر خیلی باهام درد دل میکنن و راهنماییشون میکنم مخصوصا پسرا. کاری به جنسیت ندارم؛ یعنی حسی هم ندارم بهشون اما خب باهاشون اوکی ترم. از بچگی چون برادر نداشتم، پسرا خیلی باهام جور بودن و آدما رو فارغ از جنسیت‌شون دوست دارم. بهشون محبت میکنم ولی شوهرم بدش میاد
  • شوهرم کتکم زده و گوشه چشمم کبود شده.  انقدر پرو هست که میگه حقته بیشتر از اینا باید میزدمت. فقط بخاطر اینکه به مشتریم گفتم عزیزم. بهم انگ خیانت میزنه
  • اصرار میکنه که با پسرعموهاش روبوسی کنم.
  • دختر خاله شوهرم با لباس لخت بغل شوهر من میشینه و عکس‌ میگیره. شوهرمم عین این ادمای لال هیچی نمیگه
  • پسرعموم با من شوخی میکنه وقتی به کتفم میزنه، شوهرم ناراحت میشه
  • با همسرم رفته بودیم عروسی دوست شوهرم که عروسی مختلط بود. شوهرم یه دختر رو به من نشون داد گفت ببین این دختر چند ساله قیافش همین اصلا هیچ تغییری نکرده، فقط ابروهاش رو برداشته
  • تو خونه محل به من نمیده همیشه خسته‌س و تو گوشیه. میریم جایی انقد با بقیه گرم میگیره و شوخی میکنه. رفتیم خونه دوستش. هی سر به سر زنش میزاره و میگن و میخندن. کلا همه جا اینجوری صدبارم گفتم بدم میادا ولی انگار نه انگار
  • شوهرم با دخترای فامیل دست میده
  • شوهرم با دختری در ارتباطه وقتی اعتراض میکنم، شوهرم میگه که اون دختر فقط دوستمه و تو روشن فکر نیستی
  • شوهرم توی گروه های مختلف عضو میشه و وقتی دختر باهاش حرف میزنه، ادامه میده؛ مثلا میگه سلام خوبی و شوهرم در جواب میگه قربونت خوبم. همیشه باید نگران باشم که با دختری وارد رابطه عاطفی نشه. در گروه های مستهجن عضو نشه. زیر پست‌های خانم ها کامنت نگذاره. دایرکت خانم ها نره. برای زنان مختلف در اینستاگرام کامنت نگذاره. شوهرم در ارتباط هایش حریم نگه نمیداره. گوشیش دستش بود از یه خانوم لخت! پیام اومد به قدری حالم خراب شد صدام میلرزید گفتم اون کیه؟ صفحه فیس بوک رو رد کرد! گوشی رو از دستش قاپیدم. دیدم زنه پیام فرستاده سلام! چیکاره ای؟ شوهرمم جواب داده بود سللللام.
  • شوهرم به زور دست من رو میگیره و میگه با داداشام دست بده.
  • خیییلی بده زن یه مرد هیز و چشم چرون بشی زن نامردی که اکسپلور اینستاش پر از زن هرزه س. از هیکل دختر خاله هاش تعریف میکنه کلا به هیکل همه توجه داره
  • خیلی چشم چرونه، تحملش برام غیر ممکن شده، مشکل کمی نیست چون من شب و روزم گریه‌ست. دخترلخت و بدنساز فالو میکنه، نگاه پاک نداره. توی فضای مجازی فیلم زن های برهنه رو میبینه.
  • همسر من کلا ادم راحتیه با خانما معذب نیست اما خیلی موقع ها دیدم تو بانک یا جاهای عمومی که باهمیم خیره شده به یه زن سفید یا زنایی که رژ سرخ میزنن. بعد انگار دست خودش نیست یجوری نگاه میکنه و زاویه صندلیش رو با زنه تنظیم میکنه ک راحت ببینش که من از درون فرو میریزم
  • تازگی همچین حسی دارم. تا الان برام مهم نبود. هیکل و قیافم خوبه ولی خب حس میکنم خیلی دقت میکنه؛ مثلا میگه فلانی چقد آرایش داشت. فلانی خوشگله چاقه و... بعد برادرش میخاد ازدواج کنه تنها ملاکشون زیباییه. با مامانش میشینن در مورد دخترا حرف میزنن
  • وقتی با شوهرم میرم خیابون شوهرم به دخترا نگاه میکنه و میگه موها این رو نگا! لباس این رو نگاه. ازش پرسیدم چرا اینجوری میکنی. گفت من که کاری نکردم، میگم نگاه کنی ببینم خوشت میاد از اینجور لباسا و رنگ موها. یه دختره رد شد موهاشو دم اسبی بسته بود بعد گفت چرا موهات رو دم اسبی نمیبندی. نمیدونم فازش چیه. با زنداداشاش هم شوخی میکنه گرم میگیره زنداداشاش فامیل دورشونه بعد میگن و میخندن یا شوهرم میزنه بهشون و دست میده و بهشون میگه سلام عزیزم قربونت فدات
  • هرجا بریم نگاه میکنه به زن و دخترا اگه خوشگل باشن دیگ چشم برنمیداره
  •  10 ساله که ازدواج کردم. وقتی بیرون میریم اگه یه لحظه نگاهم به نامحرم بیفته، زنم میگه تو چشم چرونی. کل فکر و ذهنم این شده که به کسی نگاه نکنم.
  •  شوهره هیزه به کسی رحم نمیکنه. به پیر و جوون و زشت و زیبا

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

خیرات

  • این مرد اجازه نمیده به مستضعف کمک کنم. مستضعف میاد در خونه و در میزنه و طلب کمک میکنه. شوهرم بهش فحش میده و از خونه میرونش. نشده یه نذری از توی خونه خارج کنه. نشده برای امواتم توی این سال ها خیرات کنم. آرزو به دل موندم که توی ماه محرم چیزی از توی خونه‌م بپزم و نذری بدم ولی شوهرم به شدت مخالفه. جیگر من اون لحظه چه آتیشی میگیره
  • نذر دارم هرساله برا سوم محرم به هیئت سینه زنی آبمیوه و کیک میدم. امسال تقریبا دو تومن میشه. متاسفانه شوهرم اعتقاد به این مسایل نداره امروز گفتم ناراحت شد و گفت پولم مفت نیست بدم یه عده.
  • به نظرم ایشون درمورد اهل بیت خیلی افراطی هستند و خرج های کلانی میکنند و همین مسئله باعث دغدغه من شده و فکر میکنم اگر اینقدرافراطی نبودند ما تا الان خانه دار شده بودیم واینکه به نظرمن ایشون درموردخرجی خونه تمام توانشون رو به کارنمیگیرن مثلاممکنه براخونه مرغ تهیه نکنند ولی به عنوان نذری جوجه درتعداد بالا با مخلفاتی مثل سالاد تهیه کنه. و از همه مهمتر تو طول سال هم بدهکاری های همون یه شب را میده من هم به دلایل اعتقادی میترسم زیاد حرفی بزنم که خدای ناکرده اتفاق بدی برامون بیفته و خدا و اهل بیتش رو ناراحت کنم و یا کفر بگم
  • نمونه ی مصاحبه: آقا در جلسه خواستگاری میگفت که من برای محرم نذر دارم که برای 1000 نفر غذای نذری درست کنم. شده باشه قرض کنم و در طول یکسال قرضم رو پس بدم و سختی بکشم، نذرم رو ادا میکنم. اصلا هم دلم نمیخواد زنم در رابطه با این مسئله مانع من بشه و دخالتی داشته باشه. همراهی زنم رو میخوام. (در اینجا خانم اگه در طول زندگی مدعی میشد که چرا اینکار رو میکنی؟ مرد میگفت من که همون روز اول بهت گفتم چه برنامه ای دارم.)

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

میزان معاشرت با همکار

دختر و پسر توضیح بدهند میزان ارتباطشون با همکارشون به چه میزان و به چه شکل هست

  • شوهرم همکاراش رو به اسم کوچک صدا میکنه و به اونها عزیزم، فدات شم، قربونت برم و جان میگه
  • گوشیم رو طبق روال مسخره همیشگیش نگاه می کرد با همکارم یه چت داشتم سر اون کلی بحث کردیم. حالا محتواش چی بود ۹۰ درصد حرفای مربوط به کار رسمی یه دونه پیام که من تولد همکارم رو تبریک گفتم و ایشون تشکر کرد اونم چون اونم قبلا تبریک گفته بود با دوتا دونه متن طنز از چنل تلگرام که ایشون فرستاده و من حتی جواب هم ندادم فقط ری اکشن ایموجی خنده گذاشتم این قاتی کردن داشت؟ بحث می کنیم که فلان پسر رو انفالو کن مثلا منم میگم بابا همکلاسیم بوده یه روز و زشته همینطوری زرتی انفالوش کنم بعد میگه پس حتما برات مهمه طرف خیلی رو مخم میره
  • نامزدم بوتیک زنونه داره با اینکه هزاران بار بهش گفتم، بازم با دخترا و مشتریا گرم میگیره. میان با اسم کوچیک صداش میکنن واقعا دیگه مغزم نمیکشه
  • من همسرم توی محل کارشون تعداد خانم ها خیلی زیاده. همسرم اوایل که شروع به کار کرده بود، اومد بهم گفت که اینجا همشون هم رو با اسم کوچیک صدا میزنن، از یکیشون پرسیدم فامیلت چیه بهش برخورد گفت اسمم شیدا هست و گفت شرایط کلینیک کلا اینطوریه. امروز یکی دیگه از این خانما زنگ زد. باهم احوال پرسی ک میکردن دوم شخص مفرد صحبت میکردن مثلا شوهر من میگفت خوبی؟ نه من نمیتونم. وایسا بیام کلینیک و …این حرفا مادرم میگه حساسیت های تو بیجاست ولی برای من قابل هضم نیست.
  • شوهرم با یکی از همکارهای خانومش صحبت صمیمی مثل دو تا دوست. پیام و زنگ طولانی؛ مثلا یه جا دیدم شوهرم براش بوس فرستاده بود یا بهش پول قرض داده بود و گفته بود پول منو تو نداره عزیزم.
  • شوهرم پرستاره. به خدا که محیط کاریشون افتضاحه. فکر نکنم هیچ زنی بتونه این حد از صمیمیت و بین شوهرش و همکارش تحمل کنه. من هیچ اطلاعی در موردشون نداشتم و به اصرار خانواده ازدواج کردم چون مثلا اهل دین و دیانت بود و بچه ی چشم پاکی بود. نابود شدم از همین ادم چشم پاک چه پیاما با همکاراش ندیدم.
  • فقط خدا میدونه من هربار که همسرم شیفته چه فکر و خیالایی که نمیکنم
  • وقتی من خونه نیستم، همکارای خانومش رو خونه مون دعوت میکنه و باهاشون ورق بازی میکنه.
  • کارمند شوهرم به شوهرم پیام میده؛ مثلا مینویسه در چه حالی یا اینستا انلاین باشه مینویسه براش چرا بیداری برو بخواب. یکبار هم انگاری شوهرمن سر مسائل مغازه دعواش کرده بود، زنه نوشته بود غروغروی من در چه حالی. من اینها رو دیدم و به شوهرم گفتم گفت نه چیزی بینمون نیست و این روابط عادیه و به من میگه توی مسایل کاری من دخالت نکن.
  • با همکارام میخوایم یه اردو یه روزه بریم. با ماشین شخصی هم نیست. ون گرفتن. همسرم میگه نه
  • شوهرم و سه تا همکاراش خیلی با هم رفت و آمد دارن. به من میگه بین ما نیا چون دو تا از پسرا مجرد و یه همکار خانم هم هست که مجرده. با هم برنامه کوه میذارن گردش های یک روزه یا رستوران و کافه.
  • شوهرم برای دو نفر کار میکنه و جابجاشون میکنه الان فهمیدم اینا هر دو شون زن بازن و هر شب شوهرم شهر دیگه میبرتشون تا با دوست دختراشون ب لاسن. خیلی اختلاف بین من و شوهرم افتاده میگه به پولش نیاز داریم مجبورم برم ولی من روانم بهم ریخته اونکه معصوم نیست میترسم ب خطا بیوفته.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

چگونگی عروسی رفتن

  • اصرار میکنه که عروسی مختلط بریم و من دوست ندارم
  • عروسی برادرشوهرمه. دادم خیاط واسم لباس بدوزه. ماکسی تنگ و چسبان دوخته بود بعدم دکلته و استینشم بدون استر داده. شوهرم وقتی دید بحث کرد باهام و لباس رو نصفه نیمه از خیاط گرفت. بعدم تا دو روز قهر بود گفت نمیخواد این رو بدی درست کنن، عروسی نمیریم. بعد گفت بریم بازار لباس بخر یا مانتو. کلی گشتیم لباس مجلسی که سایزم نبود. مانتو یدونه مدل عبایی پیدا کردم. کلی گفتم لباس رو ببرم بدم خیاط تا عیباش رو بگیره. بردم آستین و یقه‌ش رو استر داد و ازادترش کرد. باز شوهرم گفت تنگه و باید بری مانتو عبایی رو بخری چون قسمت سینه تنگ و چسبان بود. گفتم بابا مجلسیه چرا ادا در میاری. گفتم باشه از جام بلند نمیشم مانتومم در نمیارم فقط دکمه اش باز میذارم. میگه نه نپوشش و برو مانتو عبایی رو بخر. دیوانه شدم بخدا. عروسی مختلط هم نیستا میگه فیلمبرداری میکنن تو ابروی من رو میبری با این لباس.
  • عروسی برادرشوهرمه بهش میگم برم ارایشگاه موهام مش کنم و نوبت بگیرم واسه میکاپ و شینیون. شروع کرد داد و بیداد کردن تو عین بچه ادم بدون این مسخره بازیا و ساده نمیتونی بری عروسی. اخه چقدر اینقد درکش پایینه
  • تو عروسی فامیل درجه دو رقصیدم، حالا شوهرم میگه دیگه کاری به کارت ندارم تو هیچ وقت حرفم به گوش نمیکنی.
  • توی هر مجلس عروسی، شوهر من داره میرقصه. آخه مرد مگه تو رقاصی
  • عروسی خواهر زاده م هست، قرار بود بریم لباس مجلسی بخریم چون جشن دارن همه چی خوب بود تا رفتیم بیرون هر لباسی رو روش دست میزاشتم میگفت نه خیلی تو چشمه و فلان گفتم پس یه شومیز بگیرم که ساده باشه اینم دهنش رو ببنده. سر اونم هی بازی در میاورد اخرشم برگشت گفت همینم مونده بگن زن فلانی قرطیه. گفتم کی با لباس مجلسی و شومیز قرطی شده که من بشم من دارم ب خواسته ی تو مثل پیرزنا لباس میپوشم دیگه دردت چیه. اومدیم خونه گفت با مانتو شلوار میری عروس باید تو چشم باشه نه تو. شب گوشیش رو چک کردم دیدم خواهرش اس داده داداش ما لباس مجلسی نمیگیرم شمام نگیرین که زنت تو چشم نباشه
  • عروسیا رو که اصلا تا حالا نیومده کلا چه فامیل من چه فامیل خودش. میگه بی حجابن گناه داره، من‌ نمیام. میگه اگر دوست داری با خانوادت برو. همه عروسیا رو با مامانم رفتم. دوست نداره با هیچ کس رفت و آمد داشته باشیم. بلاخره یه چیزی پیدا میکنه که بهونه بیاره نیاد خونه فامیلا. مثلا این داداشت خونشون سگ دارن، اون یکی زن داداشت روسری نمیذاره و ....
  • زنم اصرار داره که عروسی رو مختلط برگزار کنیم و من مخالفمم
  • عروسی مختلط پسر دایی شوهرم رفتیم ولی فکر نمیکردم اینجوری باشه طرف عروس همه با لباس های ناجور چسب، لباس مجلسی و همه جاشون باز بدون شال با مردا میرقصیدن. همه با هم دیگه قر میدادن. ولی حالم بد شد همسرم نگاهشون میکرد اونم توخونشون رفتیم خیلی نزدیک نشسته بودیم دقیقا میموندن جلوهمسرم قرمیدادن
  • قراره بریم عروسی پسر خاله شوهرم. گفتم لباس ندارم، زشته جاریام و بقیه زن‌ها به خودشون و لباسشون میرسن، منم برسم، نگن نداره. گفت من با بقیه کار ندارم، روش من اینه. گفت اصلا تو کی هستی، مهم نیستی، عروسی فامیل منه، کی تو رو ادم حساب میکنه، بیا بشین یه گوشه دو ساعت پیش من، عروسی هم  مختلطه مانتو بپوش، کتکم زد که چرا میگم لباس بگیر میگه زن منی باید با مانتو بشینی، مهم هم نیستی و منم روت حساسم ، لباس نمیخوای هزار تا مرد اینجا قاطیه، دو ساعت میشینیم و میایم.
  • از غصه برای مراسم عقد چند کیلو لاغر کردم. اونا مختلطن ما نه، ما رسم داریم که فقط یه محضر میریم. اونا جشن میگیرن خیلی دارم اذیت میشم بین پدر و نامزدم موندم حالم خیلی بده فامیلای ما اکثرا مذهبین

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

پوشش

یکی از مؤثرترین نقشهای امنیت بخشی مرد در چگونگی رفتار وی، هنگام برخورد با وسائل و امور و شرایطی ست که با آن روبه رو میشود. مرد امنیت بخش، پوششش برای کسانش امنیت می آورد. در نوع لباسی که انتخاب می کند، رعایت تمیزی و متانتی که در پوششش دیده میشود و حتی در طرز لباس پوشیدنش مراقب پیامی که برای اعضاء خانواده اش فراهم می کند هست. (کتاب زندگی، دکتر حبشی)


  • دکمه های پیراهنش را باز میذاره. پیراهن لش میپوشه. شلوار کوتاه و فاق بلند میپوشه. کفش عربی میپوشه. تیپش رو اصلا دوست ندارم انگار نه انگار یه مرد 40 ساله است. تمام انگشتانش انگشتر های بزرگ داره. گردنبد میندازه. گوشواره می پوشه. دستنبند میپوشه. شلواری میپوشد که پایین آن کشه. زیر ابرو بر میداره. پیرسینگ میذاره. موهای بدنش رو میزنه. صورتش را بند میندازه. خالکوبی و تتو داره.
  • شوهرم عین داعشی ها میمونه. هیکل گنده عین خرس و ریش بلند. نمیدونم چی بگم بهش تا ریشش رو بزنه. کاش تیپ اسپرت نمیزد، گند زده به عکسای چهارشنبه سوریم.
  • یکی از دوستاش ریششو بلند کرده خیلی هم زشت شده شبیهه تارزانه اینم یادگرفته ادای اونو درمیاره ریششو نمیزنه خیلییی بدقیافه شده هر چی بهش میگم مرد من اصلا اینطوری رغبت نمیکنم، این ریش به این بلندی آراستگی‌ت رو از بین میبره اصلا گوش نمیده تازه رفته آرایشگاه به قول خودش به ریشش رسیده مرتب کرده ولی انگار تازه از زندان آزاد شده و شبیهه قاتلا و جانیاست

پوشش در برابر محارم

•    جلوی پدر و برادرم تاپ پوشیده بودم و کمی از سوتینم پیدا بود، شوهرم با من دعوا میکنه و میگه تو بی حیایی

•    جلوی دایی هام و عموهام میگه روسری سر کن. جلو بابام و داداشم میگه بلوز شلوار نباش. نمیذاره پدرم و برادرم رو ببوسم

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

پوشش در برابر نامحرم و بیرون از خونه

  • جمع های خونواده ی شوهرم بلوز و شلوار و لختی هستن به من میگه تو جمع ما همینجوری باش
  • موهام رو کراتین کردم همش باید موهام رو بذارم داخل. کلا شلوار باید دمپا بردارم یا بگ. نمیراره شلوار کوتاه بپوشم و مچ پاهام بیرون باشه و کلا رو مغزمه همش و یکی از دلایلی که میخوام جدا بشم همین پوششمه. دوست دارم برگردم به قبلم و میبینم خانومایی که متاهلن و هر چی میخوان میپوشن و شوهرشون آنقدر گیر نیست.
  • با خانواده رفتم یه مرکز خرید، روسری سرم نکردم. با نامزدم تماس تصویری گرفتم بعد وصل که شد یهو گفت روسریت کووو؟؟ و قاطی کرد
  • من رفته بودم خونه مادر شوهرم، برادرشوهرمم که ۱۹ سالشه خونه بود ولی پیش ما نبود و تو اتاق بود. روسریم رو در آوردم، البته وقتی شوهرم هست رو سرم میاندازم جلو داداشش چون یکم حساسه. قرار نبود اون موقع بیاد یهو اومد کلید هم داره. دید من روسری سر نکردم خودمم فهمیدم حالا یه داستانی درست میکنه، برگشتیم خونه از دیشب تا الان همش بحث و دعواست که چرا روسری نپوشیدی چرا وقتی کاری دوس ندارم انجام میدی و...
  • چند وقت پیش یه کلاه بافت خریدم. دوست داشتم حین گرم بودن شیک و مرتب هم باشه چون با شال سرم و گوشام یخ میزنه. اتفاقا با کلاه حجابم بهتره چون کمی گشاده. بعد این رو دیده میگه برای کی کلاه میزاری! کلاه میزاری که چی بشه. با کلاه دیگه بیرون میری به کلی از کلاه زده شدم یا دیشب شلوار راسته مشکی قد ۹۰ پوشیده بودم یه جور قیافه شو ریخته و میگه چرا اینقدر شلوارت کوتاهه. همینجوری هم بیرون میری؟ میپوشی که کی ببینه مثلا؟ اعصابم به هم ریخته. ذهن کثیفش میگه حتما برای کسی اینطوری میگردم والا همش برای دل خودمه دوست دارم شیک باشم
  • یه شلوار تو کرکی داشتم برای این فصلای سرد گرفتم، یه خورده کوچولو براقه. امروز تو پام دید. داد زد اینو دیگه تنت نبینمااااا. بعد خودشو زد به کولی بازی که با این میرفتی این مدت رو دانشگاه؟؟؟؟؟ هرچقد تو این شرایطا بهش میگم خب بیا حرف بزنیم بهم بگو دلیلت چیه؟ چرا دوس نداری؟ فقط داد میزنه، همین که گفتم دیگه نبینم. درسته دوس دارم خیلی کارا رو انجام بدم خیلی لباسا رو بپوشم ولی میگم لااقل درست بهم بگه حرفش رو مشکلم با لحن حرف زدنشه خیلی بد حرف میزنه عصبی ام میشه.
  • میگه تو جمع بد میشینی. من پاهام تپله. بعد میگه سر سفره که می شینی چهار زانو میشینی رونات مشخص میشه. امروز تو مهمونی حواسم نبود شالم بندازم رو پام هر چی دلش میخواست بارم کرد. میگه اگه نمیفهمی چطور بشینی پس عقب مونده ای باید ببرمت دکتر
  • یه هفته پیش رفته بودیم بیرون طبق عادت شالم رو انداختم پشت گوشم یه دفعه شوهرم گفت این کارو نکن خوشم نمیاد
  • لگ پوشیدم، میگه اینا رو اونطور خانم ها میپوشن. هودی میپوشم، میگه تنگه. دورس میپوشم، میگه فلان. دیشب دیگه یه سویشرت ساده بلند پوشیدم میگه جلوش بازه خیلی ریختی بیرون چه خبرته
  • سنم زیر ۳۰سال هست و من تیپای اسپرت دوس دارم‌ اصلا از لباسای خیلی کوتاه و لختی و ‌...خوشم نمیاد و نمیپوشم تیپم پوشیده و اسپرته. همسرم برعکس تیپای سن بالایی دوس داره. مانتو بلند، شلوار گشاد،کفش پاشنه بلند و... منم گاهی اوقات به سلیقه اون لباس میپوشم ولی واقعا حس خوبی ندارم
  • اگه مانتو ساده بخرم، بدش میاد و میگه مانتو اجق وجق بخر
  • من با حجابم یعنی مانتو شلوار و روسریم همیشه جلو هست یک حجاب معمولی. شوهرم چون خودش کلا تیپا دوست داره من بی حجاب باشم و خانوادشم 90 درصدشون بی حجابن مرتب تو جمع مهمونیا منو مسخره میکنه. میگه نگین روسریش رو اینقدر سفت بسته داره خفه میشه. یا اگر تو یه جمع ساکت باشم یکی بهم بگه چرا ساکتی، شوهرم سریع میگه ساکت نیست از بس شالش رو دور گردنش پیچیده داره خفه میشه.
  • هر روز شوهرم منو توبیخ میکنه که تو چرا اینجوری! چرا حجاب داری. من دوست دارم میریم بیرون با مردای مغازه دار قشنگ حرف بزنی و سوال و جواب کنی. موهات رو بیاری بیرون مثل دخترای امروزی لباس بپوشی. شروع کرد به تمام عقاید مذهبیم فحش دادن.
  • موهام هم همیشه دم اسبی میبندم یا فرق وسط یا کج اما در نهایت جمعشون میکنم دم اسبی و بعد موهام از پشت سر از زیر شال میزنن بیرون اندازه یه کف دست. برام هم مهم نیس چون موهای جلوی سرم بیرونه چه فرقی میکنه یه تار بیرون باشه یا همش. بعد شوهرم به لباسم گیر نمیده ولی به موهای جلوی سرم گیر نمیده اما گیر میده ب دم اسبی پشت سرم که میریزه رو کمرم.
  • زنم میخواد شلواری بپوشه که مچ پاش بیرون باشه. منم حساس هستم و سر این موضوع جنگ داریم. وقتی مهمون میاد یه تونیک کوتاه میپوشه، مثل بلوز میمونه.
  • شوهرم گفت مانتو هات تا روی زانو باشه گفتم باشه. حالا هم میگه مو هات از شال بیرون نباشه
  • شوهرم میگه وقتی برامون مهمون میاد، دامن بپوش. من دارم با این لباس هات زجر میکشم. حالا لباس من معمولیه نه کوتاهه نه چسبون
  • مهمونی میرفتیم موقع برگشت دعوا میشد که چرا فلان لباس رو پوشیدی (لباسم مثلا شلوار بود با آستین حلقه ای). چرا با اون لباس با فلانی عکس گرفتی. من خجالت میکشم زنم با اون لباس تو گوشی بقیه عکس داشته باشه.
  • اگه گردنم جلو نامحرم پیدا باشه یا یه لحظه شال از سرم بره، شوهرم چشم غره میره.
  • شوهرم میگه مانتوت باید بلند باشه، جلو باز نباید باشه. گفته دیگه جوراب رنگ پا نپوش. جوراب کلفت و سیاه پام کرده
  • نمیزاره لباس دلخواهم که در حد معمولیه بپوشم و میگه فقط مشکی بپوش
  • 10 ساله ازدواج کردم و رنگ یک لباسم رو خودم نمیتونم انتخاب کنم.
  • رنگ لباس رو میتونم انتخاب کنم، اما شکل لباس رو نه. باید بلند باشد. گشاد باشد و...
  • میخواهیم بریم جایی، من رو نمیبره و میگه باید چادر سر کنی.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

آرایش کردن مو و صورت

  • با جرو بحث راهی مهمونی شدیم و دعوا سر این بود که من آرایش کرده بودم، شوهرم میگفت چرا ارایش کردی. مهمونی خونوادگی بود که حتی یه غریبه‌ام نبود 
  • من اکثرا آرایش در حد متوسط میکنم و اونطور که خودم دوست دارم لباس میپوشم و خانواده ی شوهرم با این قضیه مشکل دارن. پدرشوهرم با شال مخالفه و تاکیدش رو مقنعه و روسریه و میگه همسایه ها حرف درمیارن، درست لباس بپوش
  • شوهرم خییییلی روی حجاب و پوششم تعصب داره باید مانتو و شلوار و روسری و چادر بپوشم. تیپ و استایلم خیلی بده. نمیذاره همون عبا یا مانتوی خیلی بلند بپوشم. اصلا نمیتونم استایل خوبی داشته باشم حاضره. برام چادر ۳.۴ میلیونی بخره. نمیخوام تو جمع برم نمیتونمم راضیش کنم حداقل با یه مانتو با حجاب کامل و یه شال استایل کنم نمیذاره
  • شوهرم نمیذاره کاشت ناخن همونی که دوست دارم، انجام بدم. میگه یا فرنچ باشه یا رنگ نود
  • شوهرم نمیذاره لاک بزنم.
  •  هر وقت میخوام برم بیرون و خودش نباشه، به بهونه های مختلف بیا ویدیو کال کنیم و عکس بفرس ببینمت چکم میکنه ببنه چجوریم
  • دوست داره تیپ بزنم ارایش کنم. منم محجبه بدون ارایش بودم همیشه.
  • شوهرم فکر میکنه که واسه هرکاری باید ازش اجازه بگیرم. دوست صمیمیم گفته بیا مدلم شو. شوهرم میگه نمیخواد بری.
  • شوهرم نمیذاره موهام رو رنگ کنم، میگه خوشم نمیاد
  • شوهرم نمیذاره آرایش کنم. نمیذاره ناخن بکارم. نمیذاره مژه بذارم.
  • شوهرم میگه بنظر من ادم موهاش رو یکم بیاره بیرون. خیلی بدتر از اینه روسریش رو کلا در بیاره.
  • داشتیم با نامزدم چت میکردیم. ابروهامو تمیز کرده بودم موهامم خوشگل سشوار کردم یه عکس یهویی دادم بهش گفت چرا رنگت پریده گفتم حتما زیرمهتابی نشستم. اونم گفت بدون آرایش برام عکس نفرست. واقعا خورد شدم بهش گفتم چرا اینطور بد میگی میگه حق دارم. گیرداده میگه دماغتو عمل کن. ابرو بکار. چال چونه ت رو پرکن. همه عکسام رو با فتوشاپ برمیداره عملی میکنه. میگه اینکار رو کن اونکار رو کن. خیلی ناراحتم بهش گفتم با شوخی نکنه میخوای بکوبم ازنو بسازم گفت قطعا پولش رو داشتم این رو ازت میخواستم
  • قبل محرم خواستیم بریم عروسی یکی از اقوام شوهرم. گفت اماده بشین دختر طفلیم لباس عروس تنش زد و موهاش بافت زدمو بخودش رسید پسرمم اماده شد . خداشاهده خودمم یه ضدافتاب رنگی زدم یه خط چشم مات و باریک و یه رژ خیلی کمرنگ خیلی کمرنگ. مانتومم تا زانو بود. شوهرم اومد رفتم دو تا پنس به موهام زدم یهو گفت چه وضعشه مگه عروسی خواهرته ارایش کردی و ب خودت میرسی گفتم عروسیه هیچی نگفت. کفش پاشنخ بلندمم پوشیدم و روسری خیلی بلندی دارم سرم زدم و با حجاب کامل رفنم پامو از در گذاشتم بیرون گفت چه وضعیه. برو چادر سرت کن. گفتم عروسیه تازه شبه و جدا هستن. منم حجاب دارم گفت برو سرت کن. منم ناراحت شدم گفت فقط بخاطر بچه ها که اماده شدن میرم سرم میکنم و نشستم تو ماشین. وسط کوچه شروع کرد فحش و داد و هوار. همیشه همینه سر هرچیزی ک باب میلش نباشه جلو بچه ها داد میزنه. منم دیدم داد میرنه گفتم نمبرم عروسی منو برگردون. بیشتر فحش داد گفت هرجا من میگم تو باید بری. تو راه کلی خانوادم رو فحش داد و خودم رو گفت تو یه زن لات بی ابرویی.
  • عروسی برادرشوهرمه بهش میگم برم ارایشگاه موهام مش کنم و نوبت بگیرم واسه میکاپ شینیون شروع کرد داد و بیداد کردن تو عین بچه ادم بدون این مسخره بازیا و ساده نمیتونی بری عروسی

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

گرایش های سیاسی و میزان تاثیر آن در زندگی

من از بچگیم هرسال راهپیمایی ۲۲ بهمن میرفتم. امسال ازدواج کردم ولی به احتمال ۷۰ درصد شوهرم نمی‌برتم راهپیمایی. فکر میکنه مسخره است ولی از نظر من مسخره نیست. به راهکار خیلی خوب بهم بدید که بتونم قانعش کنم بریم راهپیمایی

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

محدودیت ارتباطات

  • سو ظن داره به من گفت که تو دیگه نباید با دختر خالت رفیق باشی، دختر خالم ی دختر چادری باشخصیته واقعا هیچ ایرادی نداره، کاری کرد تموم دوستام رو ول کنم.
  • خواهرم با یکی از آقایون فامیلمون سلام علیک کردن. از اون روز نامزدش دعوا انداخته که چرا به مرد غریبه که من نمیشناسمش سلام دادی. کلا سر سلام دادن به مردای فامیل گیر میده
  • حساسیت شوهرم از جایی شروع شد که این آقا به خاطر کاری به گوشی من زنگ زد و شوهرم متوجه شد که شماره من رو تو گوشی ذخیره داره. وقتی اون آقا تو اون جمع باشه خون من رو تو شیشه می‌کنه. مدام میگه شالت رو درست کن و بکش جلو. جلوی دیدش نشین، طرز نشستنت خوب نیست، پات روی اون پات نباشه، به حرفاش جواب نده حتی اگه باهات حرف زد و سوالی کرد. بخدا امشب دیگه داشتم دیوونه میشدم خواستم از دستش جیغ بکشم.
  • بی دلیل به خواهرم میگه کارای خراب میکنه ج ن ده اس با روزی چندبار به این اون میده.
  • ماهی یک بار میرم خونه مادرم، قبلش میگه زنگ بزن مطمئن بشو که خواهرت اینا اونجا نیستن. میگم خب باشن مگه چیه؟ شروع میکنه بد و بیراه گفتن راجع به خانوادم. میگه شوهر خواهرت هیزه، خواهرت جلفه. خودشم میدونه دروغ میگه. واقعا حالم بد میشه از این افکارش
  • تو محل کار یا تو خیابون یا بین فامیل یه کلام میشینم حرف می زنم با مردا چپ چپ نگاه میکنه. منم خل شدم همش فکر میکنم الان که من از کنار فلان مگس نر رد شدم نکنه کسی فکر کنه ما با همیم؟! نکنه فلانی رو نگاه کردم کسی بگه چرا نگاهش کرد

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید. 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز