خستم بخدا حاملم همیشه تنهام تا بعداظهر سرکاره بعد میره میچرخه بعد روزای زوج باشگاهه ۹ میاد شام میخوره میخوابه 
روزایی ک میدونن باشگاه نیست این خواهر و اون خواهر میان خونه باباشون طبقه پایینمون ب اینم میگن این بی عرضه و ترسوام میره پیششون تا ۱۲ نمیاد بعد پیش منه ده میخوابه 
اوناهم بی درکن دقیق میدونن چ شبایی خونس میان بهش میگن میره همش تنهام تو خونه 
متنفرم ازش دلم برا بچه میسوزه وگرنه یه دعوا و خودزنی حسابی باهاش میکنم و دیگه تموم
هزار بارم راجب این موضوع حرف زدم باهاش ولی انگار با دیوارم
میتونستم انتخابای بهتری داشته باشم لعنت ب هرچی عشق و عاشقیه❤️🩹
الانم اونجاس موندم اومد چ رفتاری کنم