بعد بیش از ۱۲ سال زندگی فهمیدم اختلال دوقطبی داره و همه ی اذیتاش بخاطر اون بوده
خودش نمیدونه ومنم نمیدونستم
الان شرایطی برام پیش اومده که میتونم ازش جدابشم ولی دلم میسوزه ذاتش خوبه و از تنهایی هم خیلی بیزاره ومیترسه
ازطرفی هم این فرصتوازدست بدم شاید دیگه هیچوقت شرایط جدایی نداشته باشم وبایدتااخرعمرزجربکشم
بنظرتون بمونم و دارو بدم بخوره یابخاطراذیتاش بذارم برم؟