کراشم  در عطر فروشی بود
سریع به داداشم گفتم میخوام عطر بخرم 
رفتیم داخل کراشم داشت توضیح میداد
به داداشم میگفت این عطرو میدم که هم شما بزنی هم   خانمت  تو صحبتاش هزار بار میگفت خان، خانمت
 بابا این داداشمههههه
آخرشم فک کرد زن داداشمم نه خواهرش🥲🥲
بیاید دلداریم بدید حالم بده