بارها قلبم شکست
بارها شده شوهرم که ذلیل بشه ایشالا همیشه خدا دلمو میشکونه ۱۲ساله یه روز خوش ندارم با هیچ کس رفت و آمد ندارم نه عروسی نه عزا نه مهمونی هیچ جا نمیرم هیچی برام خرج نمیکنه خستم خیلی خسته همش میگم خدایا یا اون بمیره خلاص شم یا من راه دیگه ای ندارم چقد گریه کنم آخه طلاق نمیتونم بگیرم
بله زیاد
بله ازهمسرم سر ی موضوع بی ارزش امادیگ اون اد سابق نشدم
بله
وقتی پیامهای مادر و خواهرم رو از توی گوشی مامانم خوندم که پشت سرم چه حرفایی زدن و خواهرم چه فحشهایی بهم داد، نفسم بالا نمیومد، انگار قلبم رو یه نفر از درون مچاله کرده بود و قلبم تنگ شده بود💔
خیلی برام عجیبه، مادرمو علیه من تحریک کرد، الان اون خوشبخت دو عالمه، همه زندگی بر وفق مرادشه، اما زندگی من....
خیلییییی زیاد داغون بودم
اونم ت سن کم
خداروشکر هزاران بار
امروزم یکیش
مامان بابای منم قلب من رو خیلی شکستن واسه همین زیاد حسی بهشون ندارم دیگه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
9 ثانیه پیش
9 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
