من و شوهرم فامیلیم باهم
از خرداد ماه یه دعوایی بین من و مادرشوهرم شد که باعثش خواهر شوهرم بود و اون از موضعش کوتاه نیومد و سه ماه بعد مادرشوهرم اومد خونه ما و خودشو تبرعه کرد مثلا
بعد از اینکه مثلاً به ظاهر آشتی کردیم دوباره همین خواهر شوهرم و مادرش اومدن زنگ زدن به شوهرم و چقلی منو کردن باز من و شوهرم دعوامون شد
منم وسط دعوا پیام دادم به خواهرشوهرم و گفتم پاتو میکشی بیرون از زندگیم و سرتو بکن تو زندگی خودت دخالت نکن بار آخرت باشه و فلان
به مادر شوهرمم زنگ زدم برنداشت چندبار زنگ زدم بعدش پیام دادم گفتم به چه حقی به شوهرم زنگ زدی راجب من چقلی کردی و بینمونو خراب کردی
بعد از اون پیامم چند ساعت گذشت و بلخره شبش زنگ زد منم جواب ندادم
خلاصه بگم بعد از اون گذشت تا الان که دوماهه و توی این دوماه ما رفتیم مشهد ولی مادرشوهرم زنگ زد به شوهرم زیارت قبول گفت و اصلا نه به من زنگ زده نه پیام داده کلا قهر گرفته منم همینطور
حالا شوهرم چند روزیه گیر داده بریم خونه بابام سر بزنیم
خونشون یه شهر دیگه س
نمیخوام برم ولی پدر خودم گفت اگر نری ارتباطت با شوهرت خراب میشه سر اونا
چکار کنم دیوونه شدم بخدا