میخواستم برم بیرون از اول هفته بهم قول داد ک بده خودم برم تنها،
بعد شیشه عقب کثیف بود تو حیاط اومدم دنده عقب برم، یه ذره خوردم ب شمشاد ها محکم نه ها، بعد گفت نمیدم بهت، حتی نذاشت دیگه خودم بشینم با خودش برسم مقصد بعد ماشین رو بدم خودش ببره، همون اول منو پیاده کرد، خیلی ناراحت شدم، میدونستم زیر حرفش میزنه و نمیشه به قولش اعتماد کنم، شانس هم نداشتم بهانه جور شد... 
برگشتنا به خونه گفت بیا خودت بشین اینقدر اعصابم خورد بود قبول نکردم،
آخه یه رانندگی چیه مرد همه زنها انجام میدن اما تو منو محروم میکنی و دوست نداری یه پیشرفت ساده بکنم..
خیلی دلم ازش شکست