منم فک میکردم خرافاته عزیزم
نامزد شدم بلافاصله هم پشیمون شدم دعا نویس گفت زیر جایی که میخای رو نگاه کنید و گفت وسیله بی صاحب وارد خونتون شده خارجی کنید...دعا نویسه تو شهر دیگه ای بود
رفتیم خونه زیر فرش اتاقم دقیقا جایی که میخوابیدم پر از کاغذ و دعا بود و کلمات نامفهوم و هی این خودم و مادرم توش بود بعد از اول نامزدی من یه چتر خونه ما پیدا شد که برا هیچکس نبود غریبه هم خونه ما نمیومد