مامانمو بلاک کردم ی ارامشی دارم دیگه اگه بخاد بمیره ام حاضر نمیشم ی بار برم ببینمش کاش بمیره آرامشم بیشتر بشه ولی هنوزم میترسم از رو دلسوزی باهاش ارتباط بگیرم چیکار کنم ی کم کینه ای بشم
«برای همه چیز دیرشده بود من خوب میدانستم که دیگر شبیه به آن زن عاشق سابق نیستم.»
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
ن من آرامشمو گرفته زمانی ک مجرد بودم سنم خیلی پایین بود فراریم داد از خونه کلی آسیب خوردم تو جامعه
نه نکن کم کم قلش دستت میاد و یه جا بلاخره باهم به صلح میرسین اونو ول کنی خدای نکرده شوهرت بد فک میکنه راجبت ک پشت و پناهی نداری جولو اونم شده حفظ ظاهر کن کم کن ولی قطع نکن یا بیخیال باش نمیدونم