سلام دخترا با پسری که اول به قصد آشنایی اومده جلو بعد بهش گفتم بیا فقط دوست باشیم قبول کرده و الان بعد یه مدت خودمم ازش خوشم اومده اونم اعتراف کرده خوشش اومده ازم و حس داره بهم ولی فقط گفت هیچ تلاش دیگه ای نکرد و بعدش هم گفت چ فایده اعتراف کردم تو که حسی نداری و منم که گفتم خب تلاش میکردی یه زره شاید تغییر میکرد
بهونه اورد که میترسم اصرار کنم و چون دلت راضی نیست شکست بخوریم و شاید هم بعداً پشیمون بشم از بیشتر تلاش کردن
و هرچقدرم سعی کردم با رفتنم مثلا یه تکونی بده به خودش یه تلاشی بکنه و بهش هم گفتم منم ازش خوشم میاد
تلاشیی نکرد منم دیگه پیامشو سین نزدم
چیکار کنم