داستان ی دوستی که بهش می‌گفتیم زلیخا😂🤦

من هیچ وقت فیلم یوسف پیامبر ندیدم 

امروز بعد از ظهر خونه مامانم اینا یوسف پیامبر گذاشته بودن منم دیدم یاد خاطرات دوستم افتادم 

بچه‌ها ما ی دوستی داشتیم که بی نهایت زیبا بود بدون هیچ عملی تو 18 سالگی با ی نگاه همه رو عاشق خودش می‌کرد 

این با ی پسری آشنا شد و چند ماهی دوست بودن پسره تموم کرد چون خودش بی نهایت بد دل و مریض بود و زیبایی دوستم نمیتونست تحمل کنه

این دوستم بنده خدا تا 3 4 سال براش گریه میکرد هر روز و هر شب فقط کارش گریه بود 

بهترین سالهای جوونی ش رو برای اون پسره گریه کرد و غصه خورد

کسی نبود که گریه های این دختر نبینه به حالش گریه نکنه 

گریه هاش دل سنگ آب میکرد ، همیشه دنبال این بود یجوری پسره ببینه و برگردونه اونو 

هر روز بهش زنگ میزد فقط صداشو می‌شنید 

خلاصه یکی دیگه از رفقا یبار بهش گفت زلیخا 

و از اون روز به بعد بهش می‌گفتیم زلیخا 

زلیخا هر روز واسه یوسف گریه میکرد

من فقط داستان زلیخا اصلی رو شنیده بودم ولی هیچ وقت فیلم شو ندیده بودم

امروز که این فیلم رو دیدم فهمیدم چقدر اون اسم مناسب دوستم بوده و حسن انتخاب بوده😂😄 چون دقیقاً مثل زلیخا برای یوسف گریه میکرد

پی نوشت: اون دوستم بعد ده سال از سرش افتاد وبا ی پزشک ازدواج کرد و از ایران رفت