من یه بچه ۵ ماهه دارم دائم در حال غلط زدنه خودمم بعد زایمان همش بدن درد دارم و بی حوصلم
مادرشوهرم همیشه تنها میره مسافرت دو روزه یا ده روزه
وقتی نیس شوهرم میگه باید برا بابام غذا بپزی
منم این ۳ سال همش با خوشرویی پذیرایی میکردم
ولی چند روزه بدن درد امونمو بریده
مادرشوهرم رفته ۲ روز مسافرت
شوهرم گفت غذا بپز بابام بیاد گفتم من حال ندارم یچیزی حاضری بخوره برا اولین بار دعوام کرد داد زد گفت اگه بابا خودتم بود همینو میگفتی
قلبم شکسته نابودم کاش میمردم 😭😭😭
نمیدونم واقعا
شما این مدت چون پختی شده وظیفت
برای همین همسرت انتظار داره ازت
حق با شماست خیلی ناراحته خودش بپزه یا از بیرون بگیره
حق با شماست
غلت* زدن
برای گفتن اینجور چیزها با دقت بیشتری باید بگید که سوتفاهم پیش نیاد
خدا لعنت کنه همچین مادر شوهرایی رو بهش برسون که من مجبور نیستم تو میری میگردی جورتو بکشم مال منم هپین دردسرا رو داشت تا دیگه منفجر شدم گفتم نمیتونم
اون ۳ سال ک خوشرویی کردی و غذا درست کردی ندیده همین یع بارو دیده ک گفتی نه😐 حق با ت هس و ت اصن وظیفه نداشتی ک غذا درست کنی
خوبی از یه حدی بگذره میشه وظیفه
ولش کن بزار ناراحت باشه وقتی میبینه شما حال ندارید میتونه بره از بیرون غذا بگیره ببره واسه پدرش یا بگیره بیاره خونه پدرشونم بیاد خونه شما همه باهم بخورید.
همیشه درست کردید مادرشوهرتون خیالش راحت شده یکی هست غذا شوهرشو آماده میکنه واسه همین راحت میره مسافرت .
عزیزم مگه برارخودتون نمیپزی هرچی پختی ب اونم بده
و وقتی نمیتونی یه چیز آسون و سریع بپز
و بچتم بده شوهرت بگیرع تا بفهمه چقد سخته هم بچه بگیری هم پذیرایی کنی🙄
مگه دختر ندارع
خیلی پروووان میفهمم
