ما رابطمون الان ۲ سال شده قبلا ۳ ۴ ماه پیش گفت که هرجا میری بیرون باید بهم بگی من از حالت با خبر باشم ی وقت اتفاقی برات نیافته الان ۱ ماه شده من میگم ولی اون نه اصلا میگ من همش در حال رفت امدم همش نمیتونم پیام بدم یگم کجام
گفتم خوب چرا تو باید از من خبر داشته باشی اما تو نه میگ من ۱۰ سال ازت بزرگترم من نباید جواب پس بدم
بنظزتون حرفاش منطقیه یا من بهش چی بگم ؟
تو بگو
اونم بگه
بابا این دلغک بازیا چیه
زورگویی اصلا منطقی نیست
خیلی حرفش بده اتافاقا زندگی ما برعکسه من میگم کار من جوریه که ممکنه شرکت ها و جاهای دیگه برم برای جلسه و کلا خبر نمیدم کجام. ولی همسرم باید بگه چون من خانومم و بیشتر نگران میشم
حس مالکیت دارخ
اوه اوه کی میره این همه راه رو
ده سال بزرگترم ازت
آنقدر فاصله سنی میخوان که سوار زن بشن
قشنگ پدرت درآمده از الان انقدر کنترل گره
الان نامزدین یا دوستین؟
اصلا منطقی نیس
دو طرف باید بهم بگن
بعد هم چ ربطی ب ده سال بزرگ تر داره؟ مگ اسیر گرفته؟ مگ پدرته؟
رابطه باید صمیمت و عشق موج بزنه ن از این رفتار های خشک ک ده سال بزرگ ترم و فلان
باهاش حرف بزن بگو توام باید اطلاع بدی
یعنی چی
خیر باید هر دو اطلاع بدید
دوطرفه باشه خوبه. هردو به هم بگین
پووووف اینا جوگیری های اول رابطه س
