دوستم همکارم بود چون رشتمون فرق داشت در حد سلام علیک بودیم همین. شمارشم ندارم.
الان اومدم یه جا که داداشش همکارم شده. کنارم میشینه بام حرف میزنه اما سرشو بالا نمیاره. فک کردم متاهله. روزای اول ازش تنفر داشتم باخودم میگفتم متاهل پررو. آخه خودش شوخه کلا خنده رو هست و با بقیه شوخی میکنه.اونروز فهمید تو یه اداره قبول شدم گف برو تو دختری ساعات اداری برات بهتر از شیفت اومدنه بعد که رفتی فراموشتم نمیکنیم.حالا گفتم بابا این مثله میگه از دل برود هر آنکه از دیده برفت.گفت شمارت اینه که تو گروهه؟ گفتم اره. دیگه از اون روز استوریامو لایک میکنه.بش گفتم متاهلید؟ گفت نبخدا. گفتم چطوریه تا الان با 31 سال سن کسی نبوده تو زندگیت؟گفت درگیر وام خونه و ماشین و بودم ازدواج نکردم.بعد گفتم چه عجب همش شیفت انقد میای؟ گفت نه دیگه بار آخره محاله بیام. خودش رو شیفتای اضافی حساسه. خلاصه گفتم باشه اروم باش گفت تو ارومم کن. یا میگم بخواب میگه تو منو بخوابون. چیکارش کنم از این حرفا بدم میاد