رشتم ماماییه اما من وقتی زایمان میبینم یا یه پسر دنیا میاد یاد پسری میفتم که عاشقش بودم و اون ازدواج کرد اون نمیدونست کلا کمرو تر از اونم که دوست پسر داشته باشم یا کرده زنشو بعد زایمان بوسید یا ماما با خانمهای باردار شوخی جنسی میکردن دلم نمیخواد اصلا این صحنه ها رو ببینم افسردگیم بدتر شد گوه تو بخت من که همه چی طوری پیش میره من روانی شم
من اصلا هیچ وقت به خوابگاه فکر نمیکردم اصلا تا حالا خوابگاه ندیده بودم یهو یه شهری زدم و بقیه هم دیدن من هوشم کمه افسردم گفتن همینو برو نمیدونستم با اومدن به این جا دچار اسکیزوفرنی حاد میشم
ما میریم کارآموزی بیمارستان هر دفعه از خوابگاه 120باید کرایه بدیم شما بگید من با یه تومان یه تومان پول چه کار کنم وقتی دانشگاهون آزاده نه غذا میده شهریه بالاست شهریه خوابگاه کرایه سنگین هزینه کتاب و غیره با دوستام4نفری میرفتیم که تو یه گروه بودیم البته اونا هم شهرین و دوستن و با من صرفا یه هم زیستی مسالمت آمیز دارن حالا یکیشون ماشین آورده منو روز اول نبرد من با این همه کرایه چه گلی به سر بگیرم واقعا گفتن میخوان کارآموزی رو لانگ کنن زود تموم کنن برن خونه چون راهشون نزدیکه ترمی چندین بار میرن خونه اما من تا پایان امتحانا نمیرم من گفتم نه لانگ نکنید بعد اون اصلا با من صحبت نکردن دیگه کسی رو ندارم حتی باهاش برم خرید الان بعد چندین روز گفتم من تابع جمعم هر چی شما بگین
اینجا برای دختر درونگرایی و کمرویی مثل من که ارتباط اجتماعیش صفره مثل جهنم میگذره گله دارم از این سرنوشت و قسمتم گله کاش تو سن 19سالگی ازدواج میکردم ولی هیچ وقت پامو به این گوه دونی نمیزاشتم همه زرنگن و مار روزگار اما من دختر ساده ایم که میترسم
شبا با تپش قلب میخوابم با تپش بیدار میشم دلم نمیخواد این جا باشم میترسم درسارو بیفتم
شما نمی دونید عشق اون پسر با من چه کرده مدام به فکرشم و بدون اون حس پوچی مطلق و افسردگی شدید دارم تو خوابگاه اومدم و از دستش دادم متنفرم از این شهر و رشته که تورو از من گرفتند
❌من هیچ وقت سرکار نمیرم پس توهین نکنید من حتی حال اینو ندارم زندگی کنم چه برسه ...❌