جدا من کوچک ترین غمی مشکلی از من یه مرده میسازه ک فقط جسمش زنده اس حالا مشکلات خودم به کنار وقتی میبینم مامانم تو حونه اذیته نمیتونم شاد باشم نمیتونم بخندم چند روزی با بابام دعواش شده بود من از شهر دور هنش غصه همش گریه همش نگران واقعا یکی میخندید میگفتم یعنی اینا الان همه چی خونشون خوبه هیچ مشکلی نداره میخنده شاده