خیلی سال پیش یکی از پسرای فامیلمون با یک دختر غریبه ازدواج کرد و دوفرزند پسر به دنیا اوردن. بچه ها حدودا ۳ و ۴ سال بودن که پدرشون فوت کرد و این خانم موند به دو فرزند یتیم. یکی دیگه از پسرای فامیلمون دکتر بود و ۴۵ سالش بود و مجرد و وضع مالی خیلی خیلی عالی. و خانمه تقریبا ۲۵ سالش بود و اینا با اختلاف سنی ۲۰ سال ازدواج کردن و صاحب یک فرزند پسر مشترک شدن. و دو فرزند خانم در بهترین مدارس و بهترین مکان و امکانات بزرگ شدن و الان تقریبا بیست دو سال گذشته از ازدواجشون. و خانمه دیگه آقا رو در سطح خودش نمیبینه و جدا ازش زندگی میکنه خونه و ماشین شاسی بلند و .... همه رو گرفته. اینقدر این مرد آقا و متین هست که حد نداره . چند روز پیش پسرم مریض بود رفتم پیشش دیدمش اینقدر غم تو چهره این مرد بود که حد نداشت.و الان خانمه گفته تو در حد من نیستی و فقط تو گشت و گذار هست.