۳۶
از آدمهایی که مجبور بودمتوی پانسیون تحملشون کنم و هنوزم مجبورم
وقتی یادم میاد با کیا هم اتاق بودم و طرف هر کاری دلش خواسته کرده و زورمم بهشون نمیرسید دوس دارم گیرشون بیارم و تا میخورن بزنمشون
از زندگی از اینکه تو سن تنهام و هیچ پس انداز و پشتوانه و دلخوشی ندارم