من و شوهرم همکار بودیم از این طریق آشنا شدیم
همون بار اول دومم گفت قصدم جدیه تا با خانواده مطرح کردم و پدرم اجازه خواستگاری داد یکی دوماه زمان برد
ده روز قبل خواستگاری من و ایشون از شوق رفتیم لباس عقدمون رو پرو کردم و خریدم این وسط ی عکسم گرفتم تو اتاق پرو کنار هم
ی هفته قبل از خواستگاری بود، شبش آقا از شوق نشون خواهره داده
الان بعد یسال و نیم یادم اومد عصبی شدم، حالا پیش خودش ادا ت. نگا در میارن و قضاوت میکنن
همونموقعم به شوهرم گفتم نباید نشون میدادی گفت از شوق خیلی زیاد بود وواقعنم شوق ذوق غیرقابل کنترل داشت
دلم میخواد دیگه محلشون ندم نکنه برای همین خودشو نسبت بمن میگیره ؟ اخه از اول تو زاویه بود با من
اینهمه تولد گرفتم برا بچش، برا تولدم یه تبریکم پیام نداد بااینکه کیک فرستاده بودم